تا مهر از آفتاب گسستند کوفیان
در ظلمتِ همیشه نشستند کوفیان
یارب چگونه شرم نکردند و آب را
بر روی آب و آینه بستند کوفیان
نفرین جاودانه به پاشان نوشته شد
روزی که عهد عشق شکستند کوفیان
تنها نه داغ بر دل مولا علی زدند
بل سینه ی حسین بخستند کوفیان
از چنگ شوم حادثه بعد از هزار سال
بینی هنوز نیز نرستند کوفیان
هرگز نبوده آینگی در مرامشان
یارب چقدر تیره و پستند کوفیان
تنها صدای سکه رسیده ست دادشان
آوخ چقدر سکه پرستند کوفیان
در خوابشان الهه ی خون خنده می زند
از جام خون هرآینه مستند کوفیان
این خشم و کین حرمله را سنگ هم نداشت
یارب چنین حقیر که هستند کوفیان
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/10/7 در ساعت : 9:1:25
| تعداد مشاهده این شعر :
944
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.