ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شروعی دوباره
تا صبح بیدارم , نفس تنگ و دلم تنگ
بغضی گلو را نیمه شب ها می فشارد
یاداوری کردن عجب احساس شومی ست
رحمی میان ضربه های خود ندارد
 
پهلو به پهلو می شوم, خوابم نبرده
هر شب شبیه برزخی پر اضطراب است
وقتی نفس پشت نفس آزرده ات کرد
بیدارماندن بدترین نوع عذاب است
 
افتاده ام در منجلابی بی سرانجام
بیخود تقلا کردنم را دوست دارم
معتاد دردم , ظاهرا , بی درد مرگ است
با زجر هر شب مردنم را دوست دارم
 
درمان برای دردها بودم زمانی
اما به دردی مبتلا کردم خودم را
تقصیر ناپرهیزی ام یا از هوس بود
با دست خود از خودجدا کردم خودم را
 
مدفون شدم پشت نقابی بی هویت
در حبس گاه اشتباهاتم , اسیرم
برزخ برای وصف حالم واژه ای نیست
راه رهایی چیست جز اینکه بمیرم
 
چوبی که خود در استینم کرده بودم
چون اژدهایی هستی ام را هی فرو برد
مثل خوره افتاد در اعماقِ جانم
با اشتیاقی زنده زنده از تنم خورد
 
حالا منم در جنگ بین خاطراتم
خونریزی از زخمی که باید کهنه باشد
در چنگ احساس پشیمانی گرفتار
درگیر احساسی که شاید کهنه باشد
 
سخت است وقتی بی هویت , می نویسم
در زیر رنجم نامی از بی نامی خویش
سخت است در سایه, بدون نور خورشید
سخت است رنجیدن از این ناکامی خویش
 
در میزند غم, مثل هر شب , چاره ای نیست
باید قلم را در قلافش گل بگیرم
هرچند در حد دو خط تسکین من شد
تن می دهم هر شب به مردن, ناگزیرم
#جواد_صارمی

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1398/5/21 در ساعت : 11:14:55   |  تعداد مشاهده این شعر :  172


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 4,348 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,168,659
logo-samandehi