ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



من عاشقم چگونه بگویم که نیستم؟


 



گفتم که عاشقانه نگویم نمی شود



تو باشی و ترانه نگویم؟٬نمی شود



 



توآمدی و از دل من رفت غصه ها



شعری به این بهانه نگویم؟ نمی شود



 



آن چشم های روشن وآن نکته های ناب



این قصه را شبانه نگویم ؟نمی شود



 



آن چشم ها به حرمت این دل گریستند



با مردم زمانه نگویم ٬نمی شود



 



چون وام دار خانه ی چشمان او شدم



آن را به اهل خانه نگویم؟ نمی شود



 



من عاشقم چگونه بگویم که نیستم؟



بهتر از این بهانه؟!نگویم نمی شود



 


کلمات کلیدی این مطلب :  من ، عاشقم ، چگونه ، بگویم ، که ، نیستم؟ ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/10/4 در ساعت : 15:1:59   |  تعداد مشاهده این شعر :  1628


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1390/10/4 در ساعت : 17:58:44
مرحبا.در شعرهای شما صمیمیتی دلنواز موج می زند.برقرارباشید.

نظر شما باعث مسرت شد شاعر پيشكسوت عزيز...
افشین تل لو
1390/10/4 در ساعت : 18:19:6
زیباست دوست شاعرم.
لذت بردم.کامکار باشید.

ممنون شاعر گرامي ...نظر لطف شماست!
سیاوش پورافشار
1390/10/4 در ساعت : 20:33:9
سلام گرامی
غزل خوب و صمیمی سرودید موفق باشید
****
تشكر ازنگاه مهربانت افشار عزيز
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/10/4 در ساعت : 22:10:41
سلام بر شما
شعر دل انگیزتان شور و شیدایی خاصی را با خود به ارمغان آورده ، دست مریزاد
***
نظر لطفتان را سپاس استاد من!
احسان اکابری
1390/10/4 در ساعت : 23:2:42
سلام

شعر زیبایی بود
این بیت واسم جالب تر بود

چون وام دار خانه ی چشمان او شدم
آن را به اهل خانه نگویم؟ نمی شود
**
جناب اكابري عزيز ممنونم!
محسن یاری
1390/10/4 در ساعت : 23:42:3
جناب آقای توحیدی عزیز دوست خوبم . واقعا غزلتان از نوع غزل هایی است که مورد پسند بنده است . شاید هم زبانمان شبیه هم است . بسیار لذت بردم . فقط جسارتا موردی را می خواستم روی یکی از بیت هاتون یادآور بشم
آن چشم های روشن آن نکته های ناب
این قصه را شبانه نگویم نمی شود
صرف نظر از ارتباط بین چشم و شب دیگر هیچگونه ارتباطی بین این دو مصرع ندیدم . مصرع دومتان مصرعی قویتر می طلبد . آیا درازی گیسو و تیره چون شب بودنش نمی تواند به ترتیب قصه و شبانه را توجیه کند . آیا بهتر نبود که (( البته خیلی معذرت می خوام نمی خوام تو شعرتون دست ببرم ولی طاقت نمیارم )) مثلا می سرودید : آن چشم های روشن و این گیسوی ِ دراز ؟ . که در این صورت تناسب قصه با گیسوی دراز و تیره بودنش با شبانه موجه بجلوه می کند .البته با احتساب اینکه (( و )) گیسو به صورت کوتاه خونده بشه . اسائه ی ادب بنده را حتما به بزرگواری خودتان می بخشید . دستبوستان (( محسن ))
********[
جناب ياري عزيز
از اينكه اين قدر غزلم را با دقت خواندي از اين مهربانيت لذت بردم!مطمئن باش براي بهتر شدن مصرع كاري خواهم كرد.
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 7 ماه و 18 روز و 9 ساعت و 25 دقیقه و 53 ثانیه است همراه شماییم 461496353.170 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 8,003 | بازدید دیروز : 13,902 | بازدید کل : 124,438,672
logo-samandehi