اسکندر ختلانی، یکی از شاعران خوش قریحه ی تاجیک است که در سال 1954 در شهر کولاب چشم به جهان می گشاید و در سال 2000 میلادی در شهر مسکو با ضرب تبر کشته می شود.اسکندر ختلانی در سال 1976 م از دانشگاه ادبی ماکسیم گورکی مسکو، فارغ التحصیل  و مدتی به شغل روزنامه نگاری و سپس کارمند بخش فارسی رادیو بی بی سی در شهر مسکو مشغول می شود. ختلانی از معدود شاعران تاجیکستان است که با شعر نیمایی و آزاد معاصر ایران کاملا آشنایی دارد و می توان گفت که او همراه با دارا نجات نخستین شاعرانی هستند که به شعر سپید روی آوردند. از ویژگی های شعر او در کنار تغزل و عاظفه ی سرشار شعرش، عشق به ایران و تاریخ و فرهنگش چشمگیر است....دریغا که این شکوفه ی بهارین را تیغ تبر جهل و دشمنی از پا در آورد ..روحش شاد باد...
	مجموعه های چاپ شده:
	1.پرواز، نشر عرفان، دوشنبه 1981
	2.شکوفه ها،نشر عرفان، دوشنبه 1985
	3.صدای پای واژه ها، کابل ( به خط فارسی ) 1367 خورشیدی
	4.گشایش ( به خط فارسی ) نشر سلیم، دوشنبه 1998
	مهمان دو شعر از او باشید.
	1
	سحر گهی به سراغم به این دیار بیا
	شبی به سان نسیم ستاره زار بیا
	اگر نیایی خوشدل صفای خنده به لب
	به داغ و درد بیا، زار و سوگوار بیا
	گیاه خشک کویرم نشسته بر سر سنگ
	به گام های سپیدت چو رودبار بیا
	به راه آمدنت هر کجاست خانه ی من
	یکی دو بار نیا، صد هزار بار بیا
	چو راز عشق سرانجام آشکار شود
	بخیز و پرده برانداز و اشکار بیا...
	2
	در خون من غرور نیاکان نهفته است
	خشم و ستیز رستم دستان نهفته است
	در تنگنای سینه ی حسرت کشیده ام
	گهواره ی بصیرت مردان نهفته است
	خاک مرا جزیره ی خشکی گمان مبر
	دریای بی کران و خروشان نهفته است
	خالی دل مرا تو ز تاب و توان مدان
	شیر ژیان میان نیستان نهفته است
	پنداشتی که ریشه ی پیوند من گسست
	در سینه ام هزار خراسان نهفته است