تویی که تا دل افسانه ها سفر کردی
ز شهر بی سر و سامان من گذر کردی
شکوه مقصد وصلت نشان من دادی
ولی مسیر رسیدن، پراز خطر کردی
تمام آیـنـه ها درتـــب نـــگاه تواند
ولی تو ازتب آیینه ها حذر کردی
شبیه قصه ی یوسف،من زلیخا را
به پشت هفت در بسته دربه در کردی
دلم به تُنگ بلورین کوچکم خوش بود
مرا ز وسعت دریا تو با خبر کردی
برای آمدنت قصه ها که گفته نشد!!
تو فارغ از همه ی قصه ها به سرکردی
حکایتی شده این خواب هر شب من که:
تو آمدی و شب تار من ســـحر کردی...
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/9/30 در ساعت : 16:26:11
| تعداد مشاهده این شعر :
1074
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.