از یاد گرچه برده مرا شانه های تو
آسوده سر به شانه ی مهتاب جای تو
پیچیده لابلای غزل های دفترم
عطری از آستان خیال رهای تو
با هر خیال می گذری از مقابلم
هر بار جا گذاشت مرا رد پای تو
در جای جای شهری و پس کوچه ها هنوز
نشنیده اند نام مرا با صدای تو
تصویر من بدون تو معنا نمی دهد
مبهم شدند آینه ها در هوای تو
در جستجوی تو همه روز و شبم گذشت
از آن زمان که داده به من جان خدای تو
هرچند بر زبان گله دارم ولی بدان
عمریست زنده ام که بمیرم برای تو
افسوس... وقت آمدنت خواب بودم و
گلبرگ ها شدند به جایم فدای تو
تاریخ ارسال :
1398/3/16 در ساعت : 7:41:10
| تعداد مشاهده این شعر :
322
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.