دردی نجیب آن روز در مکّه
در جانِ پاکِ مادری پیچید
تنهای تنها .. با تنی خسته ...
آمد کنارِ حُجره ی خورشید
وقتی خدا او را پریشان دید
آجر به آجر روزنی وا کرد
در سرسرای خانه اش آنشب ...
دارالشَّفای عشق برپا کرد
بعد از کمی .. چشمِ پسر وا شد
مادر به آقازاده می بالید
محضِ تبرّک صورتِ خود را ...
بر گونه های طفل می مالید
جبریل روی هر دو گُل میریخت
آنشب خدا در کعبه مهمان داشت
خیلی به آنها عشق می ورزید
خیلی به آن نوزاد ایمان داشت
از بس خدا خوشحال بود آنشب
پیمانه ریز جمعِ مستان بود
نقل است در برپاییِ آن جشن ...
رسماً خودِ او صحنه گردان بود
حیدر به قدری دلبری می کرد
که خادمانش غبطه میخوردند
کامل مشخّص بود .. اهلِ عرش ...
پیشِ مقاماتش کم آوردند
بیخود ز حالِ خویش .. میگشتند ...
حولِ مَدارِ حیدرِ کرّار
آهسته و پیوسته میخواندند ...
" ناد علی" را یکصد و ده بار
در سینه های نوکران آن شب
دستِ خدا بذرِ وِلا را کاشت
حقِ تقدّم با نبوّت بود ...
امّا علی بحثش تفاوت داشت
وقتی حصارِ کعبه مُنشق شد
مُحرز شد آن نوزاد بی همتاست
قطعاً ترک برداشت تا بر خَلق ...
ثابت شود حیدر ولی اللّـ'ـه' ست
بی شک خدا این گونه فرمان داد
تا اهلِ "وسواسی" که "خنّاسند"
باشد به استشهادِ این اِعجاز ...
مولایِ ما را خوب بشناسند
مهران ساغری
۹۷/۱۲/۲۸
میلاد با سعادت ساقی کوثر حضرت علی (ع) و روز پدر مبارک .