........................
ای شب تو چرا سحر نداری
جز شومی ودردسرنداری
تندیس شقاوتی و از جور
البته که دست برنداری
گلخنده ی رازقی نبینی
جزخار عبوس بر نداری
دریای وسیع قیرگونی
جز وحشت دل ثمر نداری
گرداب غمی و گور خورشید
بیرونتر از این گذر ندا ری
درکام بشر شرنگ ریزی
بیچاره ای و هنر نداری
................................................