پیری آمد به سراغ من و با لفظ دری
گفت: هان! بار سفر بند که گشتی سفری
اولا داد ره آورد مرا لقوه و ضعف
ثانیا کرد به نامم سند دربدری
پاک از صفحه ی ذهنم همه ی خاطره ها
کرد و فرمود: خوشا از دو جهان بی خبری
داد بر دست من اول قدم از لطف عصا
گفت: در چاله نیفتی ره اگر می سپری
زخم اثنی عشرم عود اگر کرد سرود
که ز امراض ندارد گله اثنی عشری!
قوه ی باصره ام رفت به تحلیل و رسید
اندک اندک به زبان لکنت و بر گوش کری
به فدای عمل فتق و پروستاتم شد
داشتم هرچه پس انداز چو ارث پدری
می شود یکسره در معده مبدل بر سنگ
فی المثل نوشم اگر قطره ای آب تگری
ظاهرم گشته به شکلی که نهد پا به فرار
ز نود فرسخی ام گر نگرد جن و پری!
پیری زود رست«شاطر»ازآن آمده است
تا که اثبات کند صاحب فضل و هنری.
کلمات کلیدی این مطلب :
آفت ،
پیری ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/9/22 در ساعت : 7:33:11
| تعداد مشاهده این شعر :
1586
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.