دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

زائر

بخت شد یار و به شهد طلبت کام زدیم / رخت بستیم و به عشق تو به ره گام زدیم / دل پر از عشق تو و سینه پر از مهر تو بود / دیده مان در طلب دیدن گلچهر تو بود / نور حق در تو تجلی زد و دل بر تو شتافت / تیر عشقت چو رها شد همه را سینه شکافت / جرس آمد به نوا : هم سفران برخیزید / سوی درگاه رضا ، با دل و جان برخیزید / عزم آن کوی سمن بوی دلاویز کنید / قصد آن روضه ی از جان شده لبریز کنید / پای از خاک برآرید و به صحنش بنهید / دست بر سینه گذارید و سلامش بدهید / به طبیب آمده ، درمان و دوایش بینید / حاجت خویش بخواهید و روایش بینید / ما تو را واسطه ی خویش و داور کردیم / دل به دریای امید تو شناور کردیم / سالک کوی توایم و همه ، دردی داریم / به تمنای دوایی به تو رو می آریم / دردمندیم و به درمان تو خوش دل شده ایم / مرهمی بر دل ما بخش که بی دل شده ایم / آهوانیم که با دست بلا صید شدیم / بر ضمان تو در این وادی بی کید شدیم / جمله افتاده ز پاییم در این وادی عشق / دستمان گیر که ، کس جز تو نشد هادی عشق / سوی درگاه تو از راه دراز آمده ایم / مدد ای خواجه ، که از روی نیاز آمده ایم / زایران حرمت را همه در دل اِلَ‍َمی ست / طالبان کرمت را ، همه ذر دیده نَمی ست / هرگز از کوی تو ، بی حاصل و درمان نرویم / تا نگیریم دوامان ، پیِ سامان نرویم // #آصف

---

---

   تاریخ ارسال  :   1397/8/16 در ساعت : 0:31:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  259

---

---