صورتش را دوست دارم، سیرت اما بیشتر
میبرد دل از همه اما دل از ما بیشتر
رنگ مویش را ندیدم، هرچه باشد محشر است
رنگ مشکی هست زیبا، رنگ خرما بیشتر
هرچه پرسیدم از او آیا که میخواهد مرا؟
با سکوتش سخت گشته این معما بیشتر
دیدنش داغ جگرسوز و ولی با رفتنش
میشود سوز غم این داغ عظما بیشتر
دیدمش یکباره و بیهوش و بیتابش شدم
تا که زد لبخند رفتم من به اغما بیشتر
طبع من دارد به سمت و سوی دیگر میرود
در کنارش میکنم عادت به گرما بیشتر
هرچه من کندم از او دل، او ولیکن در عوض
میبرد باز این دلم را او به یغما بیشتر
#امیر_امیری
تاریخ ارسال :
1397/8/9 در ساعت : 12:50:2
| تعداد مشاهده این شعر :
329
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.