ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شرحی بر غزلی از بیدل{قسمت ششم « بزم وفا »}


خوشا بزم وفا کز خجلت اظهار نومیدى



شرر در سنگ دارد پرفشانیهاى آه آنجا



  اغراق در شعر بیدل:



در دیوان بیدل غالبا با اغراقهایی مواجه می



شویم که از حوزه و آبشخور انتزاع سرچشمه



می گیرند و از مرز افراط و زیاده روى در



توصیف درمی ‏گذرند . انتزاع از واقعیت های



عینی و حضور در واحه های کاملا وهمی و



انتزاعی کلام اغراق آمیز بیدل را رنگ و بوی



خاصی می بخشد که در آثار دیگر شاعران کمتر



می توان نمونه ای برای آن جست .  اغراقی که



در این بیت بیدل در لفافه ی نوعی اغلاق و



پیچیدگی – {که بدان اشارت خواهیم داشت } -



مشهود است از این دست است .



بزم وفا



« بزم وفا » یا « بزم ادب ساز وفا » و «



خلوت ادب و وفا » و « کوی وفا » و « بالین



وفا » و نیز « بساط وفا » و « بارگاه وفا » ،



درشبکه ی تداعی بیدل عرصه امتحان و ابتلاء



آدمی است به محک عبودیت و بندگی حضرت



حق و امتثال اوامر و نواهی تشریعی او با



خلوص و پاکی نیت و حضور قلب ،  که به



منزله ی پای بندی بر عهدی است که میان انسان



و خداست و امیدواری به وعده ی حق خدای



سبحان . از دیدگاه بیدل مطرب این بزم شور دل



است و فروغ اینچنین بزمی را باید غنیمت شمرد



:



به امتحان وفا جبهه چشمهٔ عرق است



ز شرم دعـوی باطـــــل‌ گواه می‌گــرید



یا :



تیره‌ بخـــتی هرچه باشـــــد امتحانگاه وفاست



از محک غافل مباش ای بیخبر رنگم زریست



و :



عمری‌ست وفا ممتحن ناز و نـیاز است



نی تیغ ز دست تو جدا شد نه سر از ما



و:



اگـــــر محیـــــط‌ گهر برآیـــــی قبــــــول بزم وفـا نشایی



دلی به‌ ذوق حضور خونین سرشکی از چشم تر برون آ



و:



مطرب بزم ادب‌ساز وفا شـــــور دل است



بیخودیها ی نفس بال و پر عجز نواست



یا:



فروغ بزم وفا مغـــــتنم شمـــــر بیدل



چراغ اگر نفروزد کسی تو داغ افروز



بیدل در بزم وفا نرد تجرد می بازد و از تمامی



قیود و تعلقات رهائی می یابد :



دوش در بزم وفا نـــــرد تجـــــرد باخـتم



شش جهت را بر قفا افکند نقش خال من



یا :



ما سبکر‌وحان ز قید شش در تن فارغیم



مهره ی آزاد دل دارد بســـــــاط نرد ما



از دیدگاه بیدل در بساط این نرد باختن رنگی



ندارد :



ما به هستی از عدم پر بی‌بضاعت آمدیم



باختن رنگی نـــــــدارد در بساط نرد ما



اینچنین امتحان و ابتلائی است که اکسیر است و



دل آدمی را به صیقل خویش ، جام جهان نما می



کند :



چه ممکن است که در بوتهٔ گداز وفا



د‌ل آب گــــردد و جام جهان‌نما نشود



بزم ادب ساز وفا و نومیدی ؟



وفا را نسبتی است با عشق  از یک سو ی و با



 عهد و پیمان  از سوئی و با وعده معشوق به



عاشق از سوئی دیگر . لذا عاشق باید وفاداربر



عهد و پیمان خویش بماند و معشوق وفادار بر



وعده و قرار خویش .



عشق‌، وفا می‌طلبد، چاره چیست



بار دل از دل نتـــــوان برگرفت



و :



ذوق وفای وعده‌ات از دل نمــــی‌رود



قاصد ثمر نبود که‌ گویم رسید و رفت



و :



وفا سر بر خط عهدت‌کرم فرمانبر جهدت



ترحـــــم بندهٔ‌ کیشـــت‌، مروت امت دینت



 عهدی که انسان با خدای خویش دارد عهد



اجتناب از بندگی شیطان و پیمودن صراط



مستقیم  که همان عبودیت و بندگی است ، می



باشد :



أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ



لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ . وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ



{ 60 و 61 سوره ی یاسین }



و وعده ی الهی به بندگانش که نتیجه ی تکوینی



وفاداری بندگان به همان عهد و پیمان است  فلاح



و رستگاری و رسیدن به سرمنزل سعادت و



نیکبختی و برخورداری از نعمتهای بهشتی است



که بالاترین آن رضوان الهی است :



وعد الله المومنين و المومنات جنت تجري من



تحتها الانهار خلدين فيها و مسكن طيبه في



جنت عدن و رضون من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم



{  سوره توبه آيه72  }



نه عهد ی که بر دوش آدمی است تکلیف



مالایطاق است و نه وعده ی الهی تخلّف پذیر ، و



پرواضح است که در آنجا که گوی توفیق و



کرامت در میان افکنده است یأس و نومیدی



جایگاهی نخواهد داشت .



 « وَ لاتَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِإِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ» يوسف/87



زمین تا آسمان ایثار عام‌، آنگاه نومیدی ؟



 بروبـــیم از در بازکـــرم این‌گرد تهمت را



یا :



سودایی داغ ترا از شام نومیدی چه غم



پروانهٔ بزم وفــــــا دارد چراغان در بغل



بی تردید حضور در این بزم آدابی دارد که باید



مراعات شود :



تا ز تمکـــــین نگـــــذرند آداب‌ دانـــان وفا



شمع‌محفل در سرآتش داشت زیر پا نداشت



یا :



بی‌ادب نـــــبرد کسی ره بــه بارگاه وفا



با قدم به خاک شکن یا عنان‌کشیده بیا



و :



حق زنـــار وفا بیـــــدل نمی‌گـــــردد ادا



تا سلیمانی نسازی سنگ این بتخانه را



و :



پروانه مشربان بساط وفا چو شمع



اجزای خویش را به گداز آبرو کنند



و :



در وادیی ‌که دوش ادب محمل وفاست



خار قدم چو شمع به مژگان ‌کشیدنست



نیز :                                                                                                  



حرف ‌جرأت‌، خجلت ‌تسلیم‌ کیشان وفاست



هر چه باداباد اینـجا، هر چه باداباد نیست



سنگ و شرر :



سنگ و شرر از موتیوهای پرکاربرد در دیوان



بیدل است و در شبکه ی تداعی بیدل به لحاظ



استعداد نهفته در سنگ  , که بموجب اصطکاک



جرقه ی آتش تولید می کند ، ملازم و همراه



شرر و آتش است . در این چشم انداز سنگ و



آتش هردو در تکاپو و در حال شدن و



صیرورت و فعلیت یافتن اند :



همه درسعی فـــنا پیشترازیکــــــدگریم‌



با شرر سنگ‌گروتاز شتاب است اینجا



و :



دل رم آرزو مشـــــکل شود محبـــــوس نومیدی



که‌ سنگ اینجا شررمی‌گردد از وحشت کمینی‌ها



شایان ذکر است که بیدل حتی در خاموشی



سنگ نوعی چراغانی خاموش را می بیند :



کنج فقرم چون شرار سنگ بزم ایمنی‌ست



مصلحت هــــا در چراغان خموشم دیده‌اند



 توجه به این نکته در فهم مقصود بیدل بس



سزاوار است که یکی از خواص شررإظهار{



مُظهرٌ لغیره بودن به سبب نوری که از آتش



ایجاد می شود }  و آینه داری است :



سنگ در دامن امـــــــید مبند



فرصت آیینه‌داری شرر است



و آه علامت نقابداری و  کتمان و پنهان داشتن



اندوهی در دل است بر خلاف فغان و ناله .



 



 نقاب از آه من بردار و چاک دل تماشـــاکن



حجابی نیست جزگرد نفسها صبح عریان را



یا :



زند گر شمع با حسن تو لاف‌گرم بازاری



به آهــی می‌توانم قفل بر درزد دکانش را



یا :



اگر به ناله نیرزیم‌، رخصت آهـــی



نه‌ایم شعله که خاموش‌کرده‌ای ما را



نسبت آه و نومیدی



از طرفی غالبا منشأ آه یأس و نومیدی است :



دادرس آینـــه بر طـــــاق تغافل دارد



همچو آه از دل مأیوس به زنهار برآ



پرفشانی :



بال افشانی  و پر فشانی به معنی حرکت و تکاپو



است . { از آنندراج : گفت یا رسول الله ( ص )



ما ملئکه هنوز پرها نیفشانده ایم به جنگ بنو



قریظه  ( از قصص الانبیاء ص / 222 ) 



رجوع کنید به لغتنامه ی دهخدا ج / 4 ص /



3077 }



به هیچ جا نرسیدم ز پرفشانی جهد



چو شمع شوخی پروازم آشیانی بود



و :



به‌کام دل نگشـــــودیم بـــــال پروازی



چو رنگ‌، هستی ما گرد پرفشانی بود



یا :



دراین‌گلشن‌چوگل‌یک پرزدن‌رخصت‌نمی‌باشد



 مگر از رنگ یابی نسخـــه بال افشانی ما را



و :



زبـــــال‌افشانی ســـــاز شـــــرر آواز می‌آیـــــد



که اینجا گر همه سنگ است دامن بر میان دارد



پرفشانی آه :



ترکیب اضافی « پرفشانی آه » اضافه ی



استعاری است و باصطلاح استعاره ی مکنیه ای



در آن است معادل « پرفشانی پرنده ی آه »



ساختار دو پهلوی مصرع دوم بیت



البته از کوه کتل دار و جنون انشاء و قیامت



کلماتی چون بیدل که نفسش کارگاه حشر معانی



است به هیچ وجه غریب نیست که بگونه ای



سخن بپردازد که مخاطب در درک و فهم معنای



آن دچار حیرت و سردرگمی گردد .



مصرع دوم این بیت یعنی { شرر در سنگ دارد



پرفشانی های آه آنجا } ساختاری دو پهلو دارد



از این جهت که نهاد و گزاره آن بدرستی



مشخص نیست . و می توان با تقدیم و تأخیر



اجزای جمله ، این مصرع را به دو گونه  معنا



کرد .  



2- پرفشانیهای آه ، شرر در سنگ دارد



2- شرر، در سنگ ، پرفشانی آه دارد



دوست فاضل و ارجمند ما جناب محمد کاظم



کاظمی معنای اول را به صواب نزدیکتر دانسته



است و گفته است :



به نظر من می رسد که برداشت اول به صواب



نزدیک باشد، یعنی آه که طبیعتاً وسیلة اظهار



ناامیدی است ، در آنجا همانند آتش در سنگ



پنهان می شود .



اما با توضیحاتی که ما از خاصیت شرر ارائه



دادیم بعید نیست معنای دوم به صواب نزدیکتر



باشد . در هر حال دو معنا می توان از مجموع



دو مصرع برداشت کرد



الف : بزم وفا { که همان عرصه ی ابتلاء و



امتحان آدمی به محک پایبندی به عهد و پیمان



الهی و امیدواری به تحقق وعده ی خداوند است }



خوش بزمی است چرا که در آن بزم ،  شرر ،



در سنگ  از شرم اظهار نا امیدی و یأس



همچون پرنده ی آه پرفشانی می کند }



ب : بزم وفا { که همان عرصه ی ابتلاء و



امتحان آدمی به محک پایبندی به عهد و پیمان



الهی و امیدواری به تحقق وعده ی خداوند است }



خوش بزمی است چرا که در آن بزم ، پرنده ی



آه از شرم اظهار نا امیدی و یأس همچون شرر



در سنگ پرفشانی می کند .


کلمات کلیدی این مطلب :  شرحی ، بر ، غزلی ، از ، بیدل{قسمت ، ششم ، « ، بزم ، وفا ، »} ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/9/7 در ساعت : 23:33:55   |  تعداد مشاهده این شعر :  1879


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی پورکریمی
1390/9/8 در ساعت : 0:17:7
سلام جناب استاد حاج محمدی ارجمند
زحمت زیادی کشیده اید و حق مطلب را به زیبایی هرچه تمام تر ادا فرموده اید .گرچه اشاره به آیه شریفه ی " قلوبهم کالحجاره بل اشدّ قسوه ....." و ارتباط با " آه" و عهدی که بیان فرمودید هم می تواند راه گشا باشد . موفق باشید.
&&&&&&&&&&&
درود بر شما جناب پورکریمی عزیز . متشکرم از نظر لطفتان . بله علاوه بر این آیه که شما اشاره کرده اید آیه ای نیز در ارتباط عشق و وفا باید در متن مورد اشاره قرار می گرفت .
مصطفی معارف
1390/9/8 در ساعت : 13:0:49
با سلام استاد حاج محمدی ممنونم از توجه ویژه ای که به شاگرد کوچکتان داریددر ضمن کار بسیار ارزنده ای است این شرح هایی که بر بیدل می نویسید.
خسته نباشید
منتظر شاگرد نوازیتان هستم
&&&&&&&&&&&&&&&&&
سپاسگزارم مصطفی جان موفق باشی انشاء الله .
سارا وفایی زاده
1390/9/9 در ساعت : 9:41:51
سلام استاد حاج محمدی عزیز

از کلاس درستان استفاده بردم. کار زیبایی بود.

پایدار باشید.

&&&&&&&&&&7
سپاسگزارم از سرکار عالی




م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/9/9 در ساعت : 8:51:46
با سلام و درود خدمت جناب استاد حاج محمدی عزیز
>>>>>>>>>>>>>>>>
گرچه می دانیم شرح شعر بیدل مشکل است
این قلم فرسایی مبسوط ، شرحی کامل است
اجرتان بسیار ، می خوانیم و لذت می بریم
مبحث " بزم وفا " هم دلنشین هم قابل است
کاش از او ، دلنوازی بیشتر می داشتیم
چون که بیدل بر خلاف شهرتش اهل دل است
مستدام باشید
*************
سلام بر شما جناب استاد نجوای عزیز
از لطف و محبت بی شائبه ی شما بی نهایت سپاسگزارم .
عباس خوش عمل کاشانی
1390/9/7 در ساعت : 23:46:37
سلام ای بزرگوار استادا.ان شاءالله روزی ازین قلم زیبا شرح غزلهای میرزا حبیب خراسانی را بخوانیم.
************
سلام بر شما جناب خوش عمل عزیز . متشکرم از شما و نظر لطفتان . پیشنهاد خوبی است . انشاء الله که توفیقش نصیب شود .
محمد یزدانی جندقی
1390/9/8 در ساعت : 17:33:25
سلام جناب استاد
درود بر شما
مطالب شما تحقيقي علمي و اموزنده هستند
به قدر فهم اندك خود آموختم دست مريزاد يا حق
&&&&&&&&&&&&&&
درود بر شما .
سپاسگزارم جناب یزدانی جندقی عزیز شما بزرگوارید و لطف دارید .
اکرم بهرامچی
1390/9/7 در ساعت : 23:54:44
با سلام به آقای حاج محمدی ادیب ارجمند
قلمتان مستدام باد دست مریزاد/.......................
&&&&&&&&&&&&
سپاسگزارم ار سرکار عالی
رستم وهاب نیا
1390/9/8 در ساعت : 19:57:4
با سلام و درود.
شرحی مفصل و دقیق و عالمانه است.
دست مریزاد.
************
سپاسگزارم جناب استاد وهاب نیای عزیز از لطف و محبت شما .
یوسف شیردژم «افق»
1390/9/9 در ساعت : 10:42:20
سلام بر شما

مطالب سودمندی است

دست مریزاد

زنده باشید

و بر شما نیز درود جناب شیر دژم عزیز ممنونم از محبتتان .
ناصر عرفانیان
1390/9/9 در ساعت : 9:55:48
سلام ودرود فراوان بر استاد ارجمند وگرامیم جناب حا ج محمدی عزیز بهر ه مند شدیم از این تفسیر های عالمانه و پر زحمت حضرت عالی واقعا از زحمات طاقت فرسای شما تشکر وسپاس گزارم دست شما درد نکند از درگاه احدیّت توفیق روز فزون را برایتان آرزو دارم

یا علی مدد
&&&&&&&&&&
سلام بر شما جناب عرفانیان عزیز / شرمنده ام می فرمائید .سپاسگزارم بی نهایت .
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 7 ماه و 17 روز و 7 ساعت و 15 دقیقه و 56 ثانیه است همراه شماییم 461402156.411 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 6,042 | بازدید دیروز : 10,303 | بازدید کل : 124,422,809
logo-samandehi