ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خونین شهر
من ز شهر غروب می آیم
خسته اما چه خوب می آیم
مرگ مردان خسته را دیدم
شهر در خون نشسته را دیدم
دیده ام کودکان  تنها را
دیده ام سوز و اشک و غوغا را
دیده ام کوچ مردم ده را
خشک و پژمرده گندم ده را
نیزه های شکسته را دیدم
دست در قفل بسته را دیدم
پیشگامان نور بر خیزید
طالبان ظهور بر خیزید
کیستم، مرد خانه بر دوشی
داغدار گشاده آغوشی
گرچه آتش فشان خاموشم
من کی از یادها فرا موشم
زادگاهم به زیر آتش سوخت
باد برد آنچه دستمان اندوخت
این ستم انتقام بیداریست
تازه این اول گرفتاریست
من غریبم غریب یعنی من
زخم دار نجیب یعنی من
سالها روز را نمی بینم
جشن نوروز را نمی بینم
آی مجروح و خسته آمده ام
نزدتان دلشکسته آمده ام
همت ناب را شما دیدم
صافی آب را شما دیدم
همگی درد دیده ایم آری
زخم نامرد دیده ایم آری
سر زمین شماست می دانم
مشهد لاله هاست می دانم
باز از اشک سرد می گویم
از شب و داغ و درد می گویم
در نگاه شما خدا پیداست
درسکوت شما صدا پیداست
من به دیدار نورآمده ام
خسته اما صبور آمده ام
دوست دارم عزیز مردن را
روز جنگ و ستیز مردن را
ی شمشیر تیز می خواهم
جرات جست و خیز می خواهم
پیک خشم و پیام فریادم
می روم تا زپا نیفتادم
زخم یاس سفید را دیدم
خون و عشق شهید را دیدم
الهیار خادمیان «صادق»
**
کلمات کلیدی این مطلب :  ظهور، تنهاِ خاموش، خسته، اشک ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1397/7/7 در ساعت : 6:13:53   |  تعداد مشاهده این شعر :  386


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 12,867 | بازدید دیروز : 10,654 | بازدید کل : 123,951,704
logo-samandehi