ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



«شکفتن گل در زلال آب»
«شکفتن گل در زلال آب»
 
دستی به استعاره، زمین را نشانه رفت
نام تو، بر زبان خدا، عاشقانه  رفت  ...
 
نسبت به صبح،پنجره ها  مهربان شدند  
هم رنگ آب و آینه و آسمان شدند
 
گفتند ماه و برکه به هم هدیه داده اند
با این خبر، زبان زدِ خلق جهان  شدند
 
درهای عاشقی همه یک باره باز شد
تا این دو تن، بهانه ی این داستان شدند
 
هر بخت بسته باز شد از لطف آفتاب
مردم دو باره عاشق رنگین کمان شدند
 
پیری نشسته بود،چنان برف، روی شهر
آن روز، فصل ها همه از نو  جوان شدند
 
بعد از هزار تفرقه در شهر، ناگهان
دل ها بدون دغدغه ای همزبان شدند
 
تصویرهای نابِ  به جا مانده از بهار
در شعرهایِ روشنِ من ناگهان شدند
 
هرچند عده ای نپسندیده  ماه  را
در پشت ابرهای کدورت نهان شدند...
 
آغاز شد  شکفتن  گل در زلال  آب
بسیار خوب بود در آن روز حال  آب
 
خورشید، صبح زود، در آن جا وضو گرفت !
دریا  چه دیده بود که  از برکه  رو گرفت !؟
 
 این برکه نیست قطعه ای از حوض کوثر است
از هرچه آب و آینه، از آسمان، سر است
 
آن روز، مرغ های مهاجر عیان شدند
در ناگهان، زمینه ای از آسمان شدند
 
آیین  رو نمایی  این اتفاق را
گلدسته های شهر، سراپا، اذان شدند
 
در نوبهار بود، در آغاز فصل گل،
نوروز با غدیر چنین همزمان شدند!
 
کلمات کلیدی این مطلب :  برکه ، ماه ، رنگین کمان ، غدیر ، کوثر ، اتفاق ، گلدسته ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1397/6/12 در ساعت : 12:41:50   |  تعداد مشاهده این شعر :  525


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 12,970 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,177,281
logo-samandehi