غدیریه ... چند قدم فاصله ...
" غدیریه "
خبر آمد که دگر وقتِ سفر آمده است
قصّه ی عمرِ نبی نیز به سر آمده است
باید این چند قدم فاصله را پایان داد
باید این قافله ی شبزده را سامان داد
کاروان .. قافیه تنگ است ، کمی آهسته ...
حال هنگام درنگ است ، کمی اهسته ...
حاجیان .. عید غدیر است ، دمی بنشینید
آخرین حجّ حقیر است ، دمی بنشینید
خطبه ی آخرم اِلحاقِ نبوّت به ولاست
بنشینید بگویم که علی مردِ خداست
همه اسرارِ دو عالم کفِ دستانِ علی ست
و خدا نیز چو من یکسره حیرانِ علی ست
شبِ معراج رسیدم به سرای ازلی
صد و ده مرتبه خواندم به ادب نادِ علی ...
حضرتش عشقِ علی بود و علی دلبرِ او
صد و ده مرتبه افتاد ز کف ساغرِ او
صد و ده مرتبه یا حق زد و یا هو میگفت
پیشِ من بود ولی دَم به دَم از او میگفت
صد و ده مرتبه هم خواند به آوای جَلی ...
به علیٍ به علیٍ به علیٍ به علی ...
گفتم از وصف علی تا همه هوشیار شوید
صد و ده بار بمیرید .. که بیدار شوید
به ولی دل بسپارید که ره تاریک است
پیروِ محضِ ولایت به خدا نزدیک است
کلِّ عالم بخدا ذره ای از هستِ علی ست
همه ی کون و مکان ساخته ی دستِ علی ست
حرفِ او حرفِ من و حرفِ منم حرفِ خداست
بعد از امروز علی سرور و مولایِ شماست
سینه در سینه بگویید و مرا یار شوید
نکند شیفته ی حیله ی اغیار شوید
این جماعت همه از بغضِ علی لبریزند
بهراسید که این سلسله خون می ریزند
ناکسانند و همه همّتشان ویرانی ست
بهترین مرهمِ این فتنه علی درمانی ست
سرِ سجّاده نشستن نبود رسمِ سجود
اگرت عشقِ ولی نیست درین سجده چه سود
مهران ساغری
۹۷/۰۶/۰۷