ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



اقلیم عشق


 

خواب شبانگاه رفت بخت گرفتار شد
دُر غزل چون مهی تازه پدیدار شد
.
عارض آن ماه روی چون بدَر آمد چو بَدر
مشتری کهنه بر زهره خریدار شد
.
موسم شور است و می از لب یار آورید
مست کن این خسته را زود که هشیار شد
.
شادیم افزون که هر بار دل خون ما
سهمش از این دلخوشی وعده ی دیدار شد
.
از غم رسوایی و ننگ نترسم که دل
شعله زنان تشنه ی ، چوب سر دار شد
.
حرف من زار دل خون چه کنم یک سبد
نُقل سخن بر سر ، کوچه و بازار شد
.
باده تویی ای صنم مست تویی ای قلم
کاین سر شوریده این بار سزاوار شد
.
چون ز ازل در تب و تاب و جنون آفرید
هر نفسم شعله ای بر دل نیزار شد
.
هر که چو «ایمان» نهد پای به اقلیم عشق
هر دو جهان در برش گلشن و گلزار شد
.
کلمات کلیدی این مطلب :  دیوان ، ایمان ، کاظمی ، عروض ، قافیه ، اقلیم ، عشق ، شعر ، عاشقانه ، غزل ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1397/5/10 در ساعت : 0:16:6   |  تعداد مشاهده این شعر :  581


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 3,806 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,962,406
logo-samandehi