پندیات غزل هشتم
ساقی بیا به شادی دلهای خسته کوش
در بند و التیام سبویی شکسته کوش
تر کن به جرعه ای تب سینای سینه را
باز آی و در شکفتن این باغ تفته کوش
شکرانه ای به شادی و غوغای خنده ات
بهر تبسم لب و لبخند رفته کوش
در بیکران خلوت و بر کار بستگان
اندر گشایش گره از کار بسته کوش
حالا که نان سفره ی ما بهتر از به است
بر سفره های خالیِ خوبان نهفته کوش
چون در سلامتی و تن از زندگی پر است
در تندرستی تنِ از پا نشسته کوش
حالا که حال دل خوش و پیوندمان نکوست
مهرآفرین به جوش قلوبی گسسته کوش
سالی به غم گذشت و اگر شور دل به جاست
در وصل یار رفته در این روزِ هفته کوش
ای رحمت نهفته و ای شوق انتظار...
بر وصل ما در این لحظات خجسته کوش
تاریخ ارسال :
1397/4/27 در ساعت : 22:45:44
| تعداد مشاهده این شعر :
464
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.