چشم ما  به در مانده بی خبر، وعده ی اجابت به ما بده
	مسند بزرگی از آن تو ، ذرّه ای کرامت به ما بده 
	عشق اگر ولایت به ما دهد،  پیر ما و سلطان ماست او
	خرقه ی خلافت  که داده ای، خرقه ی لیاقت به ما بده 
	ما کجا و شرح بیان تو، ای خوشا تماشای جان تو 
	هیبت و کرامت از آن تو ، جلوه ی جلالت به ما بده
	صبح و شام مان سر نمی شود، حال و روز دیگر نمی شود 
	سهمی از عدالت که داده ای ، سهمی از عبادت به ما بده 
	درد را به ما تحفه داده ای، اشک را به ما هدیه کرده ای
	داغ تازه ای داده ای به دل ، درد بی نهایت به ما بده
	یارب این دو روز بقا گذشت، فرصت نماز و دعا گذشت 
	تاب این جهان را نداشتیم، طاقت قیامت به ما بده
	بشکن این طلسم شکسته را باز باز کن قفل بسته را
	خنده ی جسارت که داده ای، گریه ی ندامت به ما بده
	 ما سیاه پوش غم خودیم ، زخم خورده ی مرهم خودیم
	در عزای خود گریه می کنیم ، مرده ایم ، طاقت به ما بده 
	شب رسید و گیسوی درهمت، گم شدیم در کوچه ی غمت ،
	کشتگان زلف خم توایم ، رخصت زیارت به ما بده
	                                 آذرماه ۱۳۹۰- دهلی نو 
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1390/9/4   در ساعت   :    19:19:33
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1179
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.