گفته بودی که بیا. این تو و این هم دلِ من
آمدم ای به فدایت دلِ ناقابلِ من!
دل به دریا زده ام سوی تو راهی شده ام
موج را پس نزن این مرتبه، ای ساحلِ من!
سالها بذرِ عمل کاشته ام. بی تو ولی...
هیچ در مزرعه ی عمر نشد حاصلِ من
همه چیز از تو طلب کردم و دادی اما
سالها غیرِ تو را خواست دلِ غافلِ من
دلم از درد جدایی اگر از پا افتاد
همه تقصیرِ من است از تو ندارم گِله من
همه در حلقه ی تسبیحِ تو شادند ولی
خارج از حلقه شده قلبِ به غم داخلِ من
در نخِ غیرِ تو چون بود چنین طرد شده است...
مثلِ آن دانه ی تسبیح، دلِ عاطلِ من
آمدم سوی تو در این شبِ عصیان یا رب!
صبحِ غفرانِ تو ای کاش شود شاملِ من
حسین احسانی فر(رهای لنگرودی)
تاریخ ارسال :
1397/2/22 در ساعت : 11:55:5
| تعداد مشاهده این شعر :
455
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.