ذرّه ای نور است اگر در چنته ی فانوس ها
دخمه ها را می کنند آسان قُرُق جاسوس ها
کاشکی در قبر ماهی پرتو افشانی کند
کاشکی می داشتند از مُرده پروا،سوس ها
قار و قور غوک ها در برکه می یابد رواج
موج می رقصد فقط در بزم اقیانوس ها؟
از قرشمالان دریغا بر نمی آید حیاء
قِر فرو می ریزد از قربال بی ناموس ها
سیر آفاقی نکرد از فرط عُجب آدم دریغ
منزلت می جوید این گمراه در قاموس ها؟
در امانند از گزند تیره بختی ها مدام
می کشند از بس که پس از پخمگی پا روس ها
خیره سر شد آدم از وقتی که شد طرد از بهشت
جلوه گر شد شیطنت در ذات اختاپوس، ها
پر نیفشانَد اگر آدم نیارامد دمی
گردن افرازی نباید دید در طاووس ها
می پذیرد --- باد اگر در غبغبی افتاد مفت--
کی مگر همچون حبابی منّت از ناسوس ها؟
کسوت کرّوبیان از جنس نوری مطلق است
سیرتی دارند چون صورت عیان سالوس ها
خارشی دارد که با خاراندنی گردد علاج
کِک اگر افتاده در تنبان کیکاووس ها
در نهاد اهل عرفان ذوق می آید به وجد
خوابشان آشفته،کی می گردد از کابوس ها؟
آفرینش را از اوّل رسم بر این بوده است
دق کنند اصحاب کهف از دست دقیانوس ها
می دمد گل در بسیط دشتها وه با ولع
پرطرب هستند اگر نقاره ها ، ناقوس ها