روي تمام پنجره هابركويربود

سهم پرندگان ،عطش گرمسيربود

شن بودوبركه وهيجان عقاب ها

ردهزارچلچله برآن مسيربود

هنگامه داشت دايره ي گردبادها

برخارزاريكسره مشك وعبيربود

بربركه اي فرودكبوترشروع شد

بابال بال ،هلهله اي دلپذيربود

ابري وزيدبانفحات حجازي اش

عطرگل محمدي اش بي نظيربود

حس درنگ قافله اي بي قرارداشت

ساعت به وقت شرعي ظهرغديربود

برآبگيرميكده اي آفريده شد

دستي برآن قدح قدح آيينه گيربود

ازمسجدالغدير،اذان بلال...آه

آن دم چقدرباديه باران پذيربود!

آن مسجدايستگاه تمام فرشته ها

برگنبدش شعاع دودست منيربود

ابري وزيد،آيه ي "من كنت"غنچه داد

ابري كه تشنگان زمين رابشيربود

دستي بلنديكسره گلچرخ شوق زد

تاآسمان تجلي دست اميربود

"حسان "بلندشدبه دودستش قصيده اي

شعري كه بالطافت موج حريربود

جزجاده ي غديربه دريانمي رسد

آري شناسنامه ي درياغديربود

ازخلسه ي غدير،غزل دست وپانشد

تابرلب استغاثه ي دستم بگيربود

دردستم اين قصيده كه تقديم حيدرست

مثل هميشه هاي خداسربزيربود