تنها دلیل پشت سر تلخ خنده چیست
با من بگو که علت مرگ پرنده چیست
با من بگو که دردترین حالت جنون
در گور دست جمعی در من خزنده چیست
یک لقمه نان بهانه شده علت چنین
برخورد نا مناسب ویران کننده چیست
در زیر چکمه های شکم سیرهای جمع
افکار منفی من و مای گزنده چیست
خونت به جوش آمده و گیر کردنت
در لابه لای کش مکشِ چرخ دنده چیست
خشکیده است باغ شعوری که داشتیم
این اعتیاد مردم بی خود شونده چیست
مثل خدای تیغ به دست بدون رحم
نزدیک بودنت به امیران بنده چیست
آهوی چشم های تو و اخم های این
شیر بدون یال به ظاهر درنده چیست
می خواهمت که عشق سرایت کند به تو
... ایمان به ماجرای جنون آورنده چیست
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی

بر باد رفته ، آدمی ، بی سرزمین است
دلواپسی هایش بقدر نقطه چین است
 
از دوست و دشمن ندارد کینه انگار
اهلی شده با مارهای آستین است
 
با خاک یکسان کرده اندش دوستانش
از دشمنانش گر توقع بیش از این است
 
شاعر شدی مثل من دیوانه غافل _
_ازاینکه اعمال تو زیر ذره بین است
 
وقتی که روی دست بالا می برندت
با نیّت کوبیدن تو برزمین است
#
ابروی تو چون ماه تیغی آب دیده است
زیبائی ات کار کرام الکاتبین است
 
باید حذرکرد از دل دیوانه ای که
عمری شبیه ِ شیر زخمی درکمین است
 
گاهی مسلمانی تو با ما گاه کافر
ابروت مرز انشقاق کفر و دین است
 
باید فراری شد از این شهری که درآن
یا جای من یا جای از ما بهترین است
 
من می روم طاقت ندارم  که بگویی _
دنیا همین بوده و تا آخر همین است
 
#سید _ مهدی نژادهاشمی