ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سکانس آخر
این چای سرد درد پهلو را، این صحنه های بی هیاهو را
شکل درامی تلخ می بینم، هر لحظه از دنیای بی اورا
.
.

عطر تو در ایوان این خانه ، یاد تو در شبهای من جاری
با من بگو دنیا چه خواهد کرد بی عطر تو گلهای شب بو را

من با خیالت زندگی کردم ، من با خیالت شعرها گفتم
من با خیالت رام بودم مرد، تو شیر کردی بچه آهو را

می خواستم بی تاب تر باشی در موج موهایم رها - اما
من غرق بودم در تو و دریا، پس زد دل بی تاب جاشو را

شب بی تو غمگین است و می بارد بغض تمام روزهایم را
باید کجای قصه برگردم تا آشیان بی پرستو را . . .

از شاخه ها پاییز بالا رفت تا کوچه ها رنگ غمم باشد
پایین بیا از گفته ات؛ برگرد ، برگرد تا این نوش دارو را . . .

.
.
تا آخر این قصه با من باش تا انتهای این درام تلخ
در صحنه ی آخر تماشا کن ، بی دلهره دستی که چاقو را . . .


نسیم پریشان
کلمات کلیدی این مطلب :  پاییز ، چای دردپهلو ، گل شب بو ، موج موها ، ایوان خانه ، ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1396/9/26 در ساعت : 23:40:25   |  تعداد مشاهده این شعر :  465


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ابوالقاسم افخمی اردکانی
1396/9/28 در ساعت : 11:50:20
درودتان بانو! درودها... بسیار زیبا با تصویر سازی کم نظیر!
حسین وفا
1396/9/28 در ساعت : 19:40:36
این چای سرد درد پهلو را، این صحنه های بی هیاهو را
شکل درامی تلخ می بینم، هر لحظه از دنیای بی اورا

سلام
بسیار زیبا
بسیار ممنون

با دیدن اسم شعرتان یادم افتاد بنده هم شعری داشتم به نام سکانس آخر مال سالها پیش
که چند سال پیش در همین سایت ارسال کرده بودم

مهران ساغری
1396/9/27 در ساعت : 18:47:44
دورد بر شما
خیلی خیلی زیباست
سید مهدی نژاد هاشمی
1396/9/28 در ساعت : 10:1:53
آفرین زیباست
بازدید امروز : 4,124 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,168,435
logo-samandehi