مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاٰدر
نقـــــــــــاشیام را بـــــــــادهایِ اجنبی میبرد
*
وقتیکه مــــــادر چایِ تلخِ بیکسی میخورد
*
وقتیکه حتّی استکانِ خـــــــــــالیِ غـــــم را
*
بر آن کبودیِ لبــــــــــــــــــــانِ پُر تَرک میبُرد
*
وقتیکه گریه بر نگاهِ او تفــــــــــــــــــــأل زد
*
طبعِ روانـــــش را سکوتِ واژههــــــــــــا آزرد
*
شوخی نبود آهنگِ شمـــــــــــــاطهٔ چشمانش
*
یکبار نه، صـــــدبار نه، هرلحظـــهای میمُرد
*
عینک چو شیشـــــــههایِ بارانیِ خط خورده
*
رویِ لبــــــــش قطرهٔ اشکِ مــــــــادرم پژمرد
*
شد نخنما فــــــــــــــرشِ خیـــالِ لاکیِ قلبش
*
تا پایِ حســـرت رویِ رگهایش قـــدم بِشمُرد
*
چون حـــــــــــادثه و اتفاقِ نــــــادرِ درد است
*
مـادر شکست، مـادر گسست، مادر دگر افسرد
*
نقـــــــــــاشیام را بـــــــــاد آورد و ندانستم
*
مادر به تابوتش نشست و زندگی خط خورد
سیدمحمدرضالاهیجی
تاریخ ارسال :
1396/9/2 در ساعت : 4:19:11
| تعداد مشاهده این شعر :
397
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.