مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاٰدر
	
	
	 
	نقـــــــــــاشیام را بـــــــــادهایِ اجنبی میبرد
	*
	وقتیکه مــــــادر چایِ تلخِ بیکسی میخورد
	*
	وقتیکه حتّی استکانِ خـــــــــــالیِ غـــــم را
	*
	بر آن کبودیِ لبــــــــــــــــــــانِ پُر تَرک میبُرد
	*
	وقتیکه گریه بر نگاهِ او تفــــــــــــــــــــأل زد
	*
	طبعِ روانـــــش را سکوتِ واژههــــــــــــا آزرد
	*
	شوخی نبود آهنگِ شمـــــــــــــاطهٔ چشمانش
	*
	یکبار نه، صـــــدبار نه، هرلحظـــهای میمُرد
	*
	عینک چو شیشـــــــههایِ بارانیِ خط خورده
	*
	رویِ لبــــــــش قطرهٔ اشکِ مــــــــادرم پژمرد
	*
	شد نخنما فــــــــــــــرشِ خیـــالِ لاکیِ قلبش
	*
	تا پایِ حســـرت رویِ رگهایش قـــدم بِشمُرد
	*
	چون حـــــــــــادثه و اتفاقِ نــــــادرِ درد است
	*
	مـادر شکست، مـادر گسست، مادر دگر افسرد
	*
	 نقـــــــــــاشیام را بـــــــــاد آورد و ندانستم
	*
	مادر به تابوتش نشست و زندگی خط خورد
	 
	 
	سیدمحمدرضالاهیجی
 
    
    
       تاریخ ارسال  :  
1396/9/2   در ساعت   :    4:19:11
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
403
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.