زلزله آمد دوباره عده ای را داغ کرد
غصه آورد؛ خون به قلب لاله های باغ کرد
عده ای زیر تلی از خاک وسیمان گم شدند
عده ای هم زیر سقف سرد دالان گم شدند
یک پدردر زیر آهن زیر سیمان خاک شد
مادری هم خون فشان پر ناله وغمناک شد
عده ای پر آه وغم بر سینه وسر می زنند
عده ای هم زیر خاک سرد پرپر می زنند
ای خدا آخر چرا ماتم رسید اینگونه شد
زعفران زخمی پراز خون دامن بابونه شد
بس کن ای خاک ستم ماه مرا مدفون مکن
اشک غم از چشمهایم بیش از این بیرون مکن
موسی عباسی مقدم