مثل يك روزن...
مثل یک روزن تاریک غم آلود شدم
پلک شب بسته شدو چشمه ی مسدود شدم
چشم خورشید نگاهش به شب تیره نشد
من در این ظلمت شب در نظرش دود شدم
رقص کردم همه دارایی خود را در باد
دود بودم - همه در ظلمت و نابودشدم
********
یک شب آیینه سراغ من تاریک گرفت
منفجر شد لب من -خنده زدم- رود شدم
انعکاس خم ابروی تو با آینه هاست
گوشه ای منتظر لحظه ی موعود شدم
مجتبی اصغری فرزقی - مشهد
آبان 1388
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/8/15 در ساعت : 11:14:23
| تعداد مشاهده این شعر :
933
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.