هرکه آید می تواند بغض ما را بشنکند
هر نسیمی می تواند شیشه ها را بشکند
قلبم از باران تهی سرشار از بغض و جنون
بغض باید قلب های بی ریا را بشکند
از غریبی های بی حد خسته شد احساس من
درد غربت می تواند آشنا را بشکند
غم که آمد باغ را در می نوردد می رود
پشت سر هر شاخه ی بی ادعا را بشکند
آه ای دنیا مرا دریاب از تقدیر بغض
سرنوشت شوم شاید سنگ خارا بشکند
صبر کردم پشت این دیوارهای بی کسی
باد گاهی قامت هیمالیا را بشکند
هرچه کردم شعر هم یک لحظه آرامم نکرد
ظاهرن این درد می خواهد حیا را بشکند
#جابرترمک
تاریخ ارسال :
1396/7/10 در ساعت : 21:34:28
| تعداد مشاهده این شعر :
941
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.