در خنده هایت زهر می ریزی بر شعرهایم درد می پاشم
پشت سر گرمای چشمانت بر گونه آب سرد می پاشم
گفتی که عادت کرده ای بی من هر شب بهاری تازه تر باشی
اما نمی دانی که من بی تو هر گوشه رنگ زرد می پاشم
بی تو فقط لبریز افسوسم، بی تو سراپا در تب و سوزم
"با تو" ... فقط "با تو..." فقط "با تو..." بر هرچه "بی تو" گرد می پاشم
برشانه هایت عطر خوش بختی است، در چشم هایت معدن الماس
با تو به روی هرچه بدبختی است معجون عکس و طرد می پاشم
امشب غزل اسم تو را دارد در خویش پنهان می کند انگار
او نیز بو برده است هر کس که نام ترا آورد، می پاشد
آدرس سایت من ( مرضیه مرادی) با همراهی استاد عزیزم دکتر محمد مرادی و خواهر همیشه همراهم دکتر معصومه مرادی: