ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



برون از شعله ها بوی گل یاس معطر شد
سوار افتاد از اسب و دل سردار پرپر شد
خیال خیمه گاه شه از این ماتم مکدر شد



نمی دانم چه پیش آمد که گاه وصل مهر و مه
لب دریای خون و شط چو نیلوفر منور شد

لب خشکیده چون چشم و قدمهایی چنین لرزان
چه پیش آمد شهنشه را که او را اسب یاور شد؟

ز خوی و خون و اشک و غم نسیمی جانفزا آمد
برون از شعله ها بوی گل یاس معطر شد

اگرچه ساقی طفلان فرو افتاده از مرکب
قدمبوس کف پایش صد اسماعیل هاجر شد

نمی گویم دگر حرفی که نتوان گفت سرّ نی
همین دانم که شه با مه به افسونی برادر شد

فغان و ناله طفلان چو بر می خاست از خیمه
شکاف و لرزه و غوغا به جان هفت اختر شد

خموش ای می ننوشیده چه می دانی تو ذکر حق
که نام زاده حیدر کلید لطف داور شد

هزار و چند صد سال و دوباره رقص گل در خون
تن صدپاره محسن لب گودال بی سر شد

ضجیج حج گزاران را رها کن سوی عاشورا
که قربانگاه خان طومان بیان داغ مادر  شد 




   تاریخ ارسال  :   1396/6/22 در ساعت : 7:20:52   |  تعداد مشاهده این شعر :  710


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  شهرزاد براتپور     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
درود بر شما و سپاس فراوان بابت آفرینش این زیبایی... حظ وافر بردم.
سید محمد حسین شرافت مولا
1396/6/22 در ساعت : 15:7:33
بسمه تعالی
با سلام و احترام
زیباست
موفق باشید
حنظله ربانی
1396/6/22 در ساعت : 11:20:27
درود بر شما
صمد ذیفر
1396/6/23 در ساعت : 11:32:5

شما ای می ننوشیده بپرس از مادر گیتی
چرا هنگامۀ مسلخ سر فرزند حیدر شد؟
درودتان..قبول صاحبش

--------------------------------------------------
با تشکر:
مپرس این راز پنهان را که داغ سرخ پیغمبر
خنک از جاری زمزم میان حوض کوثر شد
صمد ذیفر
1396/6/24 در ساعت : 4:18:42
نپرسم؟ پس چه کس گوید زداغ سینه زهرا
همان زخمی که اول بار با مسمار یک در شد
<>
سقیفه نام شمشیری است که تاریخ می داند
از اول تا به الان شیعه با آن تیغ بی سر شد
محمدرضا جعفری
1396/6/22 در ساعت : 12:45:45
درود/.................
ابراهیم لایق برحق
1396/6/22 در ساعت : 17:21:44
طیب الله
روضه تان مقبول و مأجور
مهدی محمدطاهری
1396/6/23 در ساعت : 9:54:29
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد...
بازدید امروز : 12,319 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,176,630
logo-samandehi