بی خود شده ام،مست شدم،جرعه شرابی
چون سایه شدی در نظرم یا که سرابی
من منتظر جان تو هستم به جوابم
من منتظر خسته ازان جان جوابی
آیینه ی احساس تو بودی و تو هستی
نقاش شدم بسکه تو یک صحنه نابی
چشمان تو کافیست که بیمار تو باشم
با عشوه ی تو جان دهم از پشت نقابی