مراعات النظیر
همه شب در طلبت ، دیده زخون ترکردم
مـردم دیده از این حیث ، مکـــــدر کردم
چه مراعات ِنظیریســت میان تو و گـــل !!
یک گـــلستان ز غزل ، با تو برابر کردم
رنج بسیار کشیدم ز فراقت ، شب و روز
همه روز و همه شـب ، مرثیه از بر کردم
لحظه ی دیدن تو ، دفتری از شعر و غزل
در دلم بود و ز شوقت ، همه پرپر کـردم
در غیاب تو مرا ، دیده ی سنگــــینی بود
که به پیش قدمت ، دیده سبکـترکردم
من به هر جا که نهادم قدم ، آن جا بودی
بودنت حس عجیبی است ، که باورکردم
شکوه ام نیـست ، بسـی شکرکه دیدم رویت
نذر چشمان تو، صد فوج کــــــبوتر کردم
مصطفی معارف 30/7/1390 تهران
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/8/2 در ساعت : 13:31:44
| تعداد مشاهده این شعر :
2629
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.