ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ما غرق گناهیم و نمی... هست درین چشم عریان فنایم و غمی... هست درین چشم


 



 



ما غرق گناهیم و نمی... هست درین چشم



عریان فنائیم و غمی... هست درین چشم



 



با سلطه ی تهمت هوسی و حِس زندان



بر یوسفِ قلبم ستمی...هست درین چشم



 



ما جمله کرامت نظر جسم زبونی



ذرّات خدائیم و غمی... هست درین چشم



 



با یاد خیالات و نظر بازیی کوتل



بر من سفری پیچ و خمی ...هست درین چشم



 



در حادث نقصانکدۀ مژّه ی هستی



این حشمت و دولت عدمی...هست درین چشم



 



حتّی...غضبی نگهت عریاندلِ گردون



بر پلک زمینم کرمی...هست درین چشم



 



آثار نظر بندی و آتشنگری ها



در بُغض نفس ها قسمی...هست درین چشم



 



بیخود


کلمات کلیدی این مطلب :  ما ، غرق ، گناهیم ، و ، نمی... ، هست ، درین ، چشم ، ، ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/7/30 در ساعت : 15:51:0   |  تعداد مشاهده این شعر :  1378


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ابراهیم حاج محمدی
1390/7/30 در ساعت : 16:49:36
آفرین عبدالله جان آفرین / این کارت را پسندیدم بسیار عالی است . فقط چند مورد را تذکار می دهم
1- در مصرع دوم « عریان فنائیم » بوده که سهواً شاید « عریان فنایم » نوشته شده
2- « رخ زندان » استعاره ی خوبی نیست
3- در مصرع ششم « ذرات خدائیم » باید باشد باز هم شاید سهوالقلم باشد
4- در این مصرع هم به خاطر اختلاف زبانی که با هم داریم متوجه منظورت نشدم { حتّی...غضبی نگهت عریاندلِ گردون}
در عین حال مجددا عرض می کنم این غزل غزلی ناب است از عبدالله بیخود . برقرار باشید .

تشکر ازینکه مرا پسندید
بلی در بعضی جا در تایپ همیم جور آمده
منظور از بیت که پرسیده بودید
(یعنی حتی خشم آسمان باعث فراوانی زمین هست)
ساده تر :اگر بارش و آذرخش صورت در آسمان گیرد زمین را حاصل خیز میکند
یعنی فراوانی میخشد

مصطفی معارف
1390/8/1 در ساعت : 11:28:6
با سلام جناب بی خود نسبت به کارهای قبلی تان خیلی روانتر و زیبا تر بود. فقط تکرار قافیه داشتید که اگر اصلاح شود بی نقص تر به نظر میرسد .
موفق باشید
عبدالله امان
1390/8/1 در ساعت : 13:20:23

تشکر دوست عزیز معارف
چون قافیه در غزل اگر تکرار بیایدعیبی نیست..!
در دیوان تمام شعرای فارسی زبان ها این قسم قافیه ها بار ها تکرار آمده هست
مثال درین غزل زیبای حضرت ابوالمعانی بیدل بنگرید



چون غنچه همان به‌که بدزدی نفس اینجا

تا نشکند فشاندن بالت قفس اینجا

از راه هوس چند دهی عرض محبت

مکتوب نبندند به بال مگس اینجا

خواهی‌که شود منزل مقصود مقامت

از آبلهٔ پای طلب‌کن جرس اینجا

آن به‌که ز دل محوکنی معنی بیداد

اظهار به خون می‌تپد از دادرس اینجا

بیهوده نباید چو شرر چشم‌گشودن

گرد عدم است آینهٔ پیش و پس اینجا

درکوی ضعیفی‌که تواند قدم افشرد

اینجاست‌که دارد دهن شعله خس اینجا

باگردش چشمت چه توان‌کرد، وگرنه

یکدل به دو عالم ندهد هیچکس اینجا

چون نقش قدم قافلهٔ ماست زمینگیر

باشد ره خوابیده صدای جرس اینجا

دل چون نتپد در قفس زخم که بی‌دوست

کار دم شمشیر نماید نفس اینجا

درکوچهٔ الفت دل صاف آینه‌دار است

غیرازنفس خویش چه‌گیرد عسس اینجا

سرمایهٔ ماهیچکسان عرض مثالی‌ست

ای آینه دیگر ننمایی هوس اینجا

بیدل نشود رام‌کسی طایر وصلش

تا از دل صد چاک نباشد قفس اینجا

تشکر
سیاوش پورافشار
1390/8/1 در ساعت : 15:40:42
سلام جناب بیخود
آرزوی موفیقت بیشتر برایت دارم
یا حق

دورد بر دوست عزیزم
تشکر از حس تان
مدینه ولی زاده جوشقان
1390/8/1 در ساعت : 7:58:19
سلام آقا عبدالله
بسیار زیباست
زنده باشید
بازدید امروز : 51,653 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,215,964
logo-samandehi