دوش در دخمه ی ما صحبت ارعاب تو بود
تا دل شب سخن از نحوه ی ارهاب تو بود
توی قنداقه به خمیازه سلاح کمری
با صدا خفه کنی واله و بی تاب تو بود
آمر و عامل و آقای خشونت پرداز
همه بودند و سخن بر سر پرتاب تو بود
گوش تا گوش سرش را چو یکی دسته ی گل
کند باید ز تن...این ایده ی قصاب تو بود
دیگری گفت که:این طرز ترور کهنه شده ست
نظر وی به خفه کردن در خواب تو بود
دیگری پیشنهادش « ترور شخصیت»
بود و کل هدفش ریختن آب تو بود
یک نفر نیز که یک گوشه پژوهش می کرد
پی اسناد لجن مالی اعقاب تو بود
پرورش یافته ی مکتب «پوپر» بوده ست
گفت این نکته یکی مرد که زاصحاب توبود
ملحد و مفسدفی الارض و محارب مرتد
همه در دوسیه ی کنیه و القاب تو بود
«سکولاریست» یکی خواندویکی«صهیونیست»
آخرش هم نشد افشا چه کس ارباب توبود
«شاطر»این گفته نه طنزاست ونه هزل است ونه جد
سست نظمی است که ویرانگر اعصاب توبود.
کلمات کلیدی این مطلب :
دخمه! ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/27 در ساعت : 18:24:44
| تعداد مشاهده این شعر :
1275
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.