دعوتِ ساز و سزا با لبِ نفرین دارد
حال می بخشد اگرچه تبِ توهین دارد
بی خبر ازعطشِ عشق کجا می فهمد
عاشق آن است که جانمایه یِ تمکین دارد
به خدا وندِ بشارت دِه و ترساننده
جنگِ مهراست که او با منِ مسکین دارد
نازنینم به نمازِ تو قسم می دانم
ناز بانویِ دلم دغدغه ی دین دارد
چون شهاب ازدلِ شب، خنجرِخورشید گذشت
صبحِ صادق همه جا صورتِ خونین دارد
به تماشا یِ تو پیرِ خرد ی مجنون شد
تلخ کامی ، همه جا شهرتِ شیرین دارد
بهترآن است که عاشق نشود ، نازک دل
عاشقی عاقبتی مشکل و غمگین دارد
خود نمایی عبث و پوشش افکارخطاست
نزد معشوقه که خود جام جهان بین دارد
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1396/2/18 در ساعت : 13:57:52
| تعداد مشاهده این شعر :
612
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.