دلم شهرِ خرابا ت است ، وقتی با تو درگیرم
سکوت از جنسِ هیهات است ، وقتی با تو درگیرم
نگاهم کرد ی و دیدم ، خودم را با تو سنجیدم
خدایِ عشق، آیات است ، وقتی با تو در گیرم
نمی دانم چه می خواهم نمی فهمم چه می گویم
دو چشمانِ غزل مات است ، وقتی با تودرگیرم
سرم درچرخش و حالم، بهم ریز است ،میدانی
خرد گیرِخرا فات است ، وقتی با تو در گیرم
مرا در برگرفته ، تا بخشکم ، پیچک عشقت
تمام عشق آفات است ، وقتی با تو در گیرم
چه درموجم ،چه براوجم ، پرازخواب وخیالاتم
زمین فوقِ سما وات است ، وقتی با تو درگیرم
مرا از خود حساب آور، بیا عشق خراب آور
شدن از احتما لات است ، وقتی با تو درگیرم
دگر دست ازسرم بر دار، خود را کرده ام انکار
نفس در سینه ام هات است وقتی با تو در گیرم
صدای می به گوش آمد دلم جست و به هوش آمد
جهان دار مکا فات است، وقتی با تو در گیرم
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1396/1/29 در ساعت : 17:57:47
| تعداد مشاهده این شعر :
586
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.