اکرم بهرامچی
1396/1/30 در ساعت : 21:10:12
سلام مجدد
دنیای شعر من از حضرت علی (ع) لبریز از مضامینیست که باورهایم را شکل داده اند حتی اگر تکراری و یا کهنه.....شاید اگر غزلهایم را ردیف کنم مجموعه ایست کامل از همین کهنه ها و تکرار ها اما هیچکدام مثل هم نیستند جالب است که از هزاران شاعر هیچکدام مثل هم این کهنه ها را و تکرار ها را مثل هم نسروده اند نگاه هر شاعر را میتوان در لا به لای حرفهایش و تصویر ها و تعبیرهایش لمس کرد نقد شما حتما صحیح است اما شاعری که با کلمات بازی میکند فرق دارد با شاعری که کلام او را به بازی میگیرد غزل دیگرم را برای تکرار کهنه سرایی هایم مثال می آورم
صدای چاه می پیچد خدا را در هیاهویی
تو میخندی میان گریه مثل نوش دارویی
به روی دوش خواهی برد یک دنیا مدارا را
که زیر پوستین ِ شب نشسته چشم آهویی
صدای پای تو همرنگ صبح است و همین کافیست
چو بر دوشَت گل ِ خورشید می بخشی به هرسویی
صدای پای تو با تکه نان و دانه خرمایت
مرا حلاج خواهد کرد بر دار ِ خدا جویی
چکید از ابر دستانت ترنج ِ مهربانی ها
به روی دشت خشک سینه ها باران ِ شب بویی
تو در جغرافیای عشق ، ترسیم ِ خداوندی
که در ابعاد تو هرگز نگنجد سحر و جادویی
شبیه ِ هیچ کس هم نیستی ، تو ذات ِ عرفانی
که می پیچی همیشه در صلابت های هوهویی
بیاور ذوالفقارت را ،در این بازار ِ نامردی
به تیغ ِ عدل و دادت ، تا نماند برج و بارویی
اکرم بهرامچی