ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بوسه بر دستهای پدر ....
دستهای پدرانمان را می بوسیم
با تفرعنی کودکانه
در روزی که به نام عشق رقم خورده ست
تاب نگاه کردن به چشمهای پدرانمان را نداریم
از بسکه در روزمرّگی هامان
روز مرگ پدر را تجسّمی رذیلانه بخشیده ایم
تا شاید گره گشای کارهامان شود
یک کلوخ خانه
یا کارخانه
یا هرآنچه میراث از آنها می ماند

***
روز پدر را جشن می گیریم
تا بزرگ شدنهامان را
به رخ زمین و زمان بکشیم
و با شاخه گلی سرخ
یا خودنویسی
یا شیشه عطری ارزان قیمت
یا هرآنچه توانمان به خریدش هست
به تحقیر بودنمان رنگ افتخار ببخشیم

***
گره بر ابرو میفکن پدر
که من تا آخرین پلّه ی این آب انبار پیر
بر گرده ی احساسات تو سوارم
و سایه های روی دیوار ذهنم را
به هم گره می زنم
تا شعور مندرسم نام تو را از یاد نبرد

***
به مرامی زلال
کلاهم را بر سر عصای فرتوت تو می گذارم
که بر دیوار اتاق
خستگی هایش را خمیازه می کشد
و خاطره های نگفته ی سالیانش را
در کوچه های تنگ دلواپسی
در سایه سار رخوت چناری پیر
در ترجیع بند زنجموره های مادرم
مرور می کند

***
کاش می توانستم
چون کودکی هایم
در پناه بادبادکی رموک
لباسهای نیمدارم را اتو بکشم
و شقّ و رق راه بروم
در خیابانهای ناپیموده ی ذهنت
و تو حکیمانه بگویی:
از جنس زمین و زمان هم که نباشی
باز عطر تنت بوی خاک می دهد

***
روزت مبارک پدر
که پایمردی در عشقی پدرانه را
حتی به اندازه ی لبخند ملیح کودکم
از تو نیاموختم.
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1396/1/21 در ساعت : 16:51:12   |  تعداد مشاهده این شعر :  713


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی نظری سرمازه
1396/1/23 در ساعت : 12:1:52
درودشاعرگرامي
بسيارزيباست.....
______________
ممنونم و سپاسگزارم....
بازدید امروز : 2,308 | بازدید دیروز : 8,622 | بازدید کل : 123,327,439
logo-samandehi