ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



روی خون وفراق ودرد وستم

پطرس کجایی
شا کلید خزانه رادیدی قفل صندوق ودخل  وا  کردند
نود وهشت درصد ازمردم بود نا محرم و سواکردند
ان دودرصدکه میخورد حق را می زندتوی سرکه واکشور
فیل اشرافیت گرائی را با همین کارها هوا کردند
پادشاه و عبا وعمامه ؟؟؟؟ کاخ دارند و نوکر وبرده
سنگ را بسته اند وسگها را درمیان وطن رها کردند
پشت اسلام ناب مخفی شد شیعه ی انگلیس وامریکا
حضرت حق فقط خبردارد که دراین ورطه ها چه ها کردند
دولت ومجلس وفراز وفرود دست دشمن دراستین پیداست
سنی وشیعه هم ندارد فرق که ستم بر من و شما کردند
دشمنی را که رانده بودیمش وسرپنجه اش پرازخون بود
ازدریچه دوباره اوردند بین مردم به زور جا کردند
فیلم واواززیر زمینی را رفته رفته به شهر اوردند
پرده ها را به ننگ الودند گوشها را پرازغنا کردند
میکروفنهای خسته ازتزویر گشته زنگاری ازنفسهاشان
مثل قمپزبه هر طرف رفتند همه جا را پراز صداکردند
مردم مانده دردوراهی را وعده ی روز عافیت دادند
تا سراز تخمها  دراوردند به غم  وغصه مبتلا کردند
جیبمان را زدند وخندیدند پرده های نفاق برچیدند
روی خون وفراق ودرد وستم اشیانهای خودبناکردند
صبربرهرمصیبتی سخت است خاصه وقتی ازاشناباشد
چشمهارادوباره باید شست هرچه دزدی به نام ما کردند
گاه بی راهه مثل یک راه است درمیان غبارطوفانها
صبرکن تا غبار بنشیند تاببینی که ادعا   کردند
ازازل تا همیشه خیروشردرجهان بوده است وخواهدبود
 حق همیشه گرفتنی بوده .جان به راهش اگر فدا کردیم.

کلمات کلیدی این مطلب :  پطرس کجایی ،

موضوعات :  اجتماعی ، ادب و مقاومت ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1396/1/1 در ساعت : 13:47:15   |  تعداد مشاهده این شعر :  560


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 23,164 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,981,764
logo-samandehi