آتش زدند خیمه ی گردون دوباره سوخت
زینب میان خنجر و زخم و شراره سوخت
خون قطره قطره بر جگر کودکان چکید
دل های دخترانِ حیا پاره پاره سوخت
از شرم، ماه تب زده شد چکه چکه آب
در آسمانِ شب زده بال ستاره سوخت
نالید گوش دخترکان هراس و زخم
از درد حیرتا! جگر گوشواره سوخت
درآن غروب خون شده بر خیمه ها چه رفت؟
حتی دل نداشته ی خاروخاره سوخت
آتش به جان نون و...وَمایسطُرون فتاد
ناگه حریر واژه و شعر و گزاره سوخت
گویی رسید شام اذالشمسُ کُوِرَت
رویای ناتمام جهان آشکاره سوخت
برخاست تا ز حنجره ها بانگ یا رسول
در مسجدالنبی نفحات مناره سوخت
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/25 در ساعت : 7:47:16
| تعداد مشاهده این شعر :
1182
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.