ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



عبور ممنوع- به اسرای جنگ


برگشته ای



برگشته ای و



 هر دوی ما



روبروی هم ایستاده ایم



بی هیچ حرفی برای شنیده شدن



چقدر دنیا بچرخد



و بچرخد



و بچرخد؟



تا تو نچرخی و



رویاهایت را



به رخ ملافه های سفید بیمارستان نکشی؟



باور کن



من کوچکترین کرم این درختم



که دارد زانوهای تورا می جود



به جد ِ ستاره ها قسم!



ما مقصر نبودیم



دیوارها خط خطی کرده بودند



چشمهایت را



تابلوهای عبور ممنوع



همیشه مارا به نقطه آغازمان بر میگرداند



چشم که باز کردیم



گرسنگی



نان ونمک سفره مان بود



ما بچه سالهای سوء تغذیه



فقط مشت های گره کرده ات  را دیدیم



که سنگ و صبور



ایستاده ای



 به پای کپسولهای اکسیژن...



مچاله شدی میان خطوطی که



همه جاده ها را به جنوب می برد



از زیر کفشها



که حجم انگشتانت را گم کرده بود



خون بالا آمد



فواره زد



تمام شهر غرق شد...



این اتفاق خوبی برای 13 سالگی نبود



اردوگاهها



هر حماسه ای را



 زنده به گور می کنند



خورشید مهربان را...



 



اینجا ایستاده ای



 درست روبروی من



در پرتره های سیاه



بر خاکستر استخوانهای مردی



 که رویاهایش



 هنوز از جنگ بر نگشته...



ببخش مرا



ببخش



 عریانی زخمهایت



مرا به این زمین بدبین می کند. 


کلمات کلیدی این مطلب :  عبور ، ممنوع- ، به ، اسرای ، جنگ ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/7/23 در ساعت : 21:38:26   |  تعداد مشاهده این شعر :  1520


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی پورکریمی
1390/7/23 در ساعت : 23:28:1
سلام خانم صداقتی نیای گرامی
باز هم شعری هیجان انگیز و زیبا از شما خواندم و البته ضد جنگ....موفق باشید
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/7/25 در ساعت : 1:22:59
سلام خانم صداقتی
بسیار زیبا سروده ای ، لذت بردم

موفق باشید
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/7/23 در ساعت : 23:42:40
سلام و عرض ادب
خواندنی وشیرین
کوتاه تر بنویسید تا شاعرانگی در شعر بیشتر نمود داشته باشد
مریم حقیقت
1390/7/29 در ساعت : 17:23:23
سلام
زیبا بود
ممنون
یاعلی
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 7 ماه و 17 روز و 11 ساعت و 50 دقیقه و 11 ثانیه است همراه شماییم 461418611.927 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 7,715 | بازدید دیروز : 10,303 | بازدید کل : 124,424,482
logo-samandehi