شرابِ شُهره که منشورهر چه شیدا ییست
زجام چشم تو خوردم که رکن رسواییست
اگر چه حسن مرا مردمان بگیرند عیب
تمام زخم زبانها نشان زیباییست
کنون که میل تماشاست درسرت جاری
به موج چشم تو افتادنم تماشاییست
تمام خواهش من یک سرود مشترک است
نوای شور تو دایم سرود تنهاییست
چگونه بی تو برآیم به قله های غزل
درآن مسیر که میل ات به شعر نیماییست
اگرچه در صف عشقت مرا ندادی راه
هنوز در سر من آرزوی یکتا ییست
اگر چه داغِ کویرم ، همیشه در گوشم
صدایِ غرش امواج و مرغ دریاییست