باد پاییزی میان موی من پیچید و رفت 
	آفتاب از پشت ابر آمد کمی تابید و رفت 
	 
	شانه میزد باد گیسوی  بلند بید را 
	قاصدک حیران شد و دور خودش چرخید و رفت 
	 
	نسترن گلبرگهایش را به دست باد داد 
	آخرین برگ تنش را شاپرک بوسید و رفت 
	 
	دسته ای مرغ مهاجر پر زد ازچشم افق 
	آنطرف گنجشک تنها دانه ای برچید و رفت
	 
	باغ سیب آشنایی بود و آبان ماه بود 
	خاطرات آمد به من چشمک زد و خندید و رفت 
	 
	زیر پایم خش خش پاییز بود و جیغ زرد 
	بچه گربه از صدای پای من ترسید و رفت 
	 
	کودکی هایم سراغم آمد از عمق خیال 
	زاغک  دزدی تمامش را ز من دزدید و رفت 
	 
	کودکی رفت  و جوانی رفت و من در این شتاب 
	 عمر را دیدم که پیش چشم من  نالید و رفت
	 
	منصوره نوروزی
 
    
    
       تاریخ ارسال  :  
1395/10/1   در ساعت   :    20:6:41
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
903
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.