نام ارسال کننده : علیرضا آیت اللهی
وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام دخترم . خواندم . چندبار خواندم . بیش از شش - هفت بار ... اوج احساس است ؛ اوج صداقت و روایتی از عبادت . ماشاء الله عجب قریحه ای دارید ؛ به عشق تعالی در دنیای تعالا سروده اید . مرا به عنوان خواننده همیشگی شعرهایتان جا گذاشته اید . این است که چند بار خواندم و چندبار دیگر هم باید بخوانم . به درکِ و لذٌت همه ی تشبیهات و استعاراتتان نمی رسم . ناسوتی است ؛ و در دنیای عظمتی فراتر از جهان منِ خواننده . سراسر ایماء و اشاره ، سراسر استعاره و کنایه . سمبولیسمی به تمام معنی : ایرانی ، اعتقادی و به نظر من نه « آئینی » بلکه در آفرینشِ یک آئین جدید و جهانی ... همچنانکه این رود عظیم و افسانه ای نیز در ابتدای سفر آفرینش خود می نماید ...
چه کسی ، و حتی ازمشتاقان شعری ما و از میان مدرکمندان امروزی وسعت معنای « در امتداد سرخ » را در می یابد ؟ ؛ و حتی ، بدون آنکه شعر را خوانده باشد ، مفهوم عنوان آنرا ؟ و حتی اگر تمامی شعر را هم خوانده باشد و اهل دل نباشد ، اهل این محمل نباشد و اهل این محفل نباشد ....
عمری باشد دوباره می آیم ( هفتاد - هشتاد ساله ام ! )
|
نام ارسال کننده : علیرضا آیت اللهی
وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
(2) .
تشبیهاتتان هم عالی است و هم متعالی . در یک شعر رئال ، واقعگرا و برخاسته از پدیده ای در زمان ،لاهوتِ لامکان را در نوردیده اید .؛ و بنا به برداشت خواننده ؛ مکان هائی در زمان :
« در امتداد سرخ زمان ایستاده است - رودی که تا همیشه روان ایستاده است »
مکان این رود ، از نجف اشرف تا کربلای معلی ، در زمان که یک پدیده ی واقع است و ؛ زمانی که لامتناهی است : انقلاب دائم . مرا به یاد تاکیدات مکرر « آقا » بر ادامه انقلاب اسلامی انداختید . جهانشناختی است ... حرکتی انقلابی و اعتقادی را به کلٌ جهان بشریٌت تعمیم بخشیده اید . گریه امانم نمی دهد
|
نام ارسال کننده : علیرضا آیت اللهی
وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
(3)
« « با چشمهای منتظرش بر فرازِ نی
مرا بی اختیار به گریه انداخت . در متون و اشعار دراماتیک معمولا" اوج درام ، و تاثر برانگیز ترین قسمت آن در انتها می آید . حتی در سخنرانی های مذهبی ما روضه در انتهاست و مشهور است که می گویند : « تا آنکه زد به صحرای کربلا » . امٌا ، اگر درست دریافته باشم و اشتباه نکرده باشم ، شاعر در این « غزل - قصیده » چنان در همان ابتدا پیام انتهائی شعر را میآورد که خواننده ، در عین غافلگیری ، هم پیامِ شعر را می گیرد و هم به کمال تاثر می رسد .
اینجا دیگر گریز به صحرای کربلا نیست ؛ و از این نظر من غزل - قصیده ی حاضر را شعر « آئینی » نمی دانم و بیشتر مبتنی بر راهپیمائی عظیم اربعین در جذبه و سلوک امام حسین (ع) می شمارم : توصیف یک واقعیت در یک قصیده ی کوتاه . حتی توصیف حاضر را اگر در « مدح » و مدٌاحی واقعی شاعر از شهید بزرگ قرون و اعصار عالم و آدم باشد من در توصیف آن رود عظیم و آن حرکت سیٌالی می بینم که چون انقلابی دائم تحت تاثیر ایثار و شهادت این سرور شهیدان صورت می گیرد و آتشی که از عشق به حق بر افروخته است و حال به نظاره ی نتیجه ی آن ( تا فتح های قلٌه های جهان ) ایستاده است .
|
نام ارسال کننده : علیرضا آیت اللهی
وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
(4)
« هر بار جاودانه تراز سالهای قبل
با جذبه ی همیشه جوان ، ایستاده است
آتشفشانِ سرخِ عظیمی که تا هنوز
با شعله های در فوران ، ایستاده است »
آیا توصیفی روان تر و خوش بیان تر از این ؟ تصویر گریی فراتر از این : آتشفشان سرخ عظیم ... با شعله های در فوران ...
و زمانی این توصیفِ زیبا و شیوای عناصر مادٌیِ حماسه ، جان بیشتری می گیرد ، و روحانیت بیشتری را می نماید که بیت پنجم قصیده را می خوانیم :
« می خواند عاشقان جهان را به سوی خود
مردی که با براتِ امان ایستاده است »
و شاهد اتکای من بر سیل جمعیت فزاینده ی هرساله ی مشتاقان راهپیما نیز شاید ازجمله این بیت باشد که :
« هر سال بر بلندی سرنیزه های سرخ
با آیه های پرپرِ جان ایستاده است »
توصیف یک طبیعت بی جان نیست ؛ توصیف یک « هرسال » است ؛ توصیف یک استمرار است ؛ و به خصوص اعتلاء به سوی رستگاری انشاء الله تبارک و تعالی .
|
نام ارسال کننده : علیرضا آیت اللهی
وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
(5)
و امٌا شاه بیت یا نقطه ثقل این روایت نیز در نوع خود معرکه است ؛ معرکه ای در معرکه :
مردِ قیام کرده ی _قدقامت الصلوة_«
در لحظه های سبز ِ اذان ایستاده است »
قیامسینی در حدٌ صلوة اسلامی آمده است که یعنی واجب ترین و آنچه که رها سازی روزه و حج و هرچیز دیگری را توجیه می کند .
متناقضان شعر نیز نه تنهااز شیوائی آن نکاسته است بلکه آن را سماواتی ساخته است :
« « تا بیکران ِ هرچه کران ایستاده است
و الخ ....
|
نام ارسال کننده : علیرضا آیت اللهی
وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
(6)
واقعا" شعر است ؛ روح انگیز است
زیباست ....
شیواست ؛ به رؤیا می برد ،
و فراتر از همه : نه فقط آئینی ، که فرا آئینی است ....
نوشتم غزل چون در شکل و قالب ، غزل است ؛ و نوشتم قصیده چون در محتوا و شیوه ی توصیفی خود از یک واقعیت ، قصیده است .
تاکید در انتهای شعر نیز توصیفی متعالی را می نماید :
« منظومه ای عظیم که می تابدو هنوز
هفتاد ودو ستاره در آن ایستاده است »
و پس ازچنین تاکیدی روائی است که پیام شعر با بیشترین صاحت و رساتریت بلاغت ابلاغ می شود :
« تا آن زمان که سر بزند صبح صادقش
با هرچه خون ِ در جریان ایستاده است »
|
نام ارسال کننده : علیرضا آیت اللهی
وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
(7)
شاعره ارجمند . مستفید شدم ؛ محظوظ شدم و تمام وجودم را در تسخیر بیت به بیت این شعر دیدم .
در صدر و ذیل این قصیده به اسمی با مسمٌی برخوردم : زهرا نعمتی
واقعا" زهرا هستید ؛ واقعا" نعمتی هستید . اجرکم من الله . خدا رحمت کند پدر گرامیتان را .عمرتان طولانی و طبعتان افزون باد .
آنچه آمد را نقد نشمارید که بنا بر اصول نقد ادبی ننوشته ام . حتی شاید « نظر » هم نباشد و شرایط تفسیری نظر را هم نداشته باشد . دریافت شخصی است طی یک تعبیر و یک پرسش از صاحبنظران :
چند نفر منظور از این رود سرخ را در می یابند و شعر را پی می گیرند ؟!
یا الله .
پایان
|