گفته بودی با تو مستی می کنم
خدشه بر دیوار هستی می کنم
گفته بودی شرط من پیمانه ایست
بودنم میخانه ای نی خانه ایست
گفته بودی پنج وقت است شوق من
پرفروغ است این زمان ها ذوق من
گفته بودی بی هوایم اهل شب
روزها دارد دل من موج و تب
گفته بودی می رسم با جام می
هی مگو امروز و فردا یا که کی!
گفته بودم مست دیدار توأم
دیده بگشا من که بیمار توأم
گفته بودم می رسی درمان من
می شوی با جان و دل مهمان من
گفته بودم می زمیخانه مخواه
پنج وقت از من دل دیوانه خواه
گفته بودم جام تو لب های من
جای تو این سینه در شب های من
گفته بودم نقشه ی گنجم تویی
فرصت پایان این رنجم تویی
گفته بودم مه نشانی کرده ای
دیدگانم کهکشانی کرده ای
حال برخیز و بزن ساز دلم
سر کن از امروز آواز دلم
بال بگشا تا گشاید سینه ام
سینه سنگین چون گنجینه ام
تاریخ ارسال :
1395/8/5 در ساعت : 10:56:22
| تعداد مشاهده این شعر :
631
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.