آن سوی خیابان هم اگر یک خبری بود-
پایانِ شب و پرسه فقط در به دری بود
من پشتِ درم، در زدنم را بلدی که!
در قلب تو یک روز – شبیهم – پسری بود
همسایه ی من رفت از این کوچه و دیشب
در خوابِ کُنارِ لبِ جو، رهگذری بود
پاییز وزید از طرف رود به موهات
در چشم تو آن لحظه عجب فصلِ تری بود
آن سوی خیابان هم اگر باغچه باشد-
بعد از تو کسی آمد و در او تبری بود…
همسایه ی بعدی – تو که رفتی – گله می کرد
از کاهگلی بودن خانه، چه خری بود.
یک جمله بگویم که بفهمی به چه روزی-
افتاد همین مَرد، که روزی پسری بود:
دزفول بدون تو جهنم شده، اصلن
در آینه شیطان شده روحی که پری بود… .
----------------
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/20 در ساعت : 0:23:54
| تعداد مشاهده این شعر :
1109
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.