ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خوابِ کُنار


آن سوی خیابان هم اگر یک خبری بود-



پایانِ شب و پرسه فقط در به دری بود



 



من پشتِ درم، در زدنم را بلدی که!



در قلب تو یک روز – شبیهم – پسری بود



 



همسایه ی من رفت از این کوچه و دیشب



در خوابِ کُنارِ لبِ جو، رهگذری بود



 



پاییز وزید از طرف رود به موهات



در چشم تو آن لحظه عجب فصلِ تری بود



 



آن سوی خیابان هم اگر باغچه باشد-



بعد از تو کسی آمد و در او تبری بود…



 



همسایه ی بعدی – تو که رفتی – گله می کرد



از کاهگلی بودن خانه، چه خری بود.



 



یک جمله بگویم که بفهمی به چه روزی-



افتاد همین مَرد، که روزی پسری بود:



 



دزفول بدون تو جهنم شده، اصلن



در آینه شیطان شده روحی که پری بود… .



----------------

کلمات کلیدی این مطلب :  خوابِ ، کُنار ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/7/20 در ساعت : 0:23:54   |  تعداد مشاهده این شعر :  1109


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی پورکریمی
1390/7/20 در ساعت : 14:3:58
سلام جناب خالدیان گرامی
غزلی شیوا ،آهنگین ،استوار و بدیع بود .زبان شعری هم عالی ست .موفق باشید.
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/7/20 در ساعت : 17:14:0
سلام و عرض ادب
دستتان درست شعر زیباییست

مژده ژیان
1390/7/20 در ساعت : 8:24:20
جناب خالديان درود بر شما

همواره شيفته ي اشعار آهنگين بوده و هستم و سجع كلام شما كه واژه را به سماع سخن دل دعوت مي نمود بسيار زيبا و دلنشين بود.



الحق كه دست مريزاد
بر قرار باشيد
اکرم بهرامچی
1390/7/20 در ساعت : 22:25:5

من پشتِ درم، در زدنم را بلدی که!


در قلب تو یک روز – شبیهم – پسری بود

سلام آقای خالدیان
واقعا زیبا و پرشور و گله مند سرودید /عالی بود
بازدید امروز : 41,280 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,205,591
logo-samandehi