سلام بر شاعر محترم
شعر بر پاشنه ی نوعی ارزو نامه می گردد و به دلیل ردیف فعلی برگردد و قید آرزوی کاش که در بسیاری از ابیات مقدر است انسجام خوبی یافته است
به دلیل تسلط شاعر براین نحله شعری ابیات همگی روان هستند و ناهمواری زبانی خاصی در شعر دیده نمی شود و اما فقط به احترام ستون نقد و هچنین شاعر محترم چند نکته را در خصوص این شعر قلمی می کنم
1- رنگِ برفی که به روی سرِ ما خیمه زده ست
به حرف اضافه به ضرورت وزن آمده است و کارکرد خاصی در بیت ندارد
همچنین در بیت سوی چشمی که به خُردی ملکوتی بوده ست
به جای حرف اضافه "در" به آمده است
2- وقتِ کوچیدن از این عالَمِ خاکی ، ای کاش !
این مصراع با خوانش خلاف هنجار وزن می یابد:
وق/ت /کو/چی/د/ن/ز این/ عا/ل/م/ خا/کی/ ای/ کاش /
خوانش هنجارمند و طبیعی مصراع این گونه است
وق/ت /کو/چی/د/ن از/ این /عا/ل/م/ خا/کی/ ای کاش /
که وزن درست نیست حرف اساسی بنده این است که طبیعت و هنجار زبان نباید فدای وزن شود
مورد دیگری نیز که شاعر به ضرورت وزن تلفظ طبیعی کلمه را از دست داده است کلمه زانو است
مصوت بلند /و / در مورد کلماتی مثل بانو، زانو، با بازو زمانی به مصوت کوتاه بدل می شود که این کلمات با آن جمع بسته بشوند
که مثلا در کلمه بانوان مصوت بلند او به مصوت کوتاه بدل می شود و صامت و به عنوان میانجی ظاهر می شود
و اما شاعر خلاف قاعده مصوت بلند را کوتاه تلفظ کرده است
3- زانویِ ما سرش از زانویِ غم بردارد !
تا طنابش نرسیده ست به مو ، برگردد !
شاعر با شخصیت بخشی به زانو ساختار کنایه ای را که محور آن زانو ست به زانو نسبت داده است که شاعرانه است فقط نهاد فعل بر گردد چندان مشخص نیست نهاد می تواند زانو در ابتدای بیت باشد که شاعر ارزو می کند که از غم و اندوه برگردد قبل از اینکه مثل مو ضعیف و ناتوان شود که اگر برداشت این حقیر درست باشد وضوح نهاد به روشنی ابیات دیگر نیست
والبته شاید این تعقید دلیلش بد فهمی بنده باشد که عذر خواهم بهر حال آدم زیاده گو غلط گو نیز هست
4-سوی چشمی که به خُردی ملکوتی بوده ست
خردی در معنای دوران کودکی و کوچکی به نظر محاوره به نظر می رسد
البته نه اینکه در زبان معیار در معنای کوچکی و خرد سالی بکار نرفته است
شاعر بزرگ محمدکاظم کاظمی در فضای ظنز می گوید
گوی سبقت ربوده در خردی
از فرزدق علیرضا قزوه
5-تا ببینیم همان روزِ دل افروزی که
عالِمِ عالَمِ اسرارِ مگو ، برگردد !
این بیت در دنیای فیزیکی منطق دارد اما در دنیای ایدئو لوزی منطق ندارد عالم عالم سر مگو هر گز به جایی نقل مکان نکرده است که برگردد
6- ابتدای شعر تصاویر در خدمت مفهوم سازی های متعالی قرار دارد اما در پایان شعر تصاویری که منجر به نوعی ارزو شده است در سطح حس و عاطفه متوقف است :
وقتِ کوچیدن از این عالَمِ خاکی ، ای کاش !
جانِ ما ثانیه هایی به گلو برگردد !
و یا
مهرِ تابانِ اجل یا ندمد از پسِ کوه !
یا به اندازه ی تجدیدِ وضو ، برگردد !
و بیت پایانی
تحلیل محتوای ابیات می تواند در این زمینه ره گشا باشد
بیت اول دوران جوانی برگردد
بیت دوم از بین رفتن کینه دلی و ..
بیت سوم برگشتن صفا و پاکی به دل
بیت چهارم برگشتن سمت نگاه به خدا ز یباترین
بیت این شعر است
از بیت پنجم به بعد مفاهیم بیشتر حسی هستند
برای شاعر ارزوی سلامتی دارم
صادق ایزدی گنابادی
سید فضل الله طباطبایی
1395/6/27 در ساعت : 15:57:39
با عرض سلام
شاعر گرامی و استاد ارجمندجناب آقای ایزدی
ممنونم از شما به جهت اظهار لطف و راهنمایی هایی که فرمودید. بیتهای پنجم و ششم را به این صورت تغییر داده ام تا اندکی از نقص ها جبران شود
تا سر از زانوی غم زانوی ما بردارد
طاقتش گرچه رسیده ست به مو ، برگردد
تا ببینیم همان روز دل افروزی که
باز هم دولتِ مردانِ نکو برگردد
مهر تابانِ اجل الی آخر
بازهم ممنونم .اجرتان با خدا.
|