درودها...
درخور و ستودنی است.دستمریزاد....و اما
من نیز سوگسرودی بدین وزن وقافیه سالهاپیش در فراق امام راحل گفته ام:
ســــوار بـــاره ی نــــــور از فـــــــراز باروها
که بودآن که تو را خواند تا فراسو ،ها
که بود آن که تو راگفت فصل کوچ رسید
و نـــاامیــــد شــــــــــد از رجعت پرستوها
که بود آن که زتحقیر لاله های کبود
گریست در شب پیمان شوم شب بوها
که بود آن که شجاعانه جام زهر گرفت
ومـــــا و بــــاده خزیدیم کنـــــــج پستـــوها
که بود آن که صدایش به گوش باد رسید
و اختنـــــاق گرفتنـــــد بیــــــدلاگــــــــــوها
که بود آن که ز تزویر گرگها مویید
و بیم داشت ز فردای شوم آهوها
که بود آن که دلش پیش ماهیان جا ماند
و ریخت خون زلالش به کام زالوها
نداچه بود و که بودآن که موج زمزمه اش
نشان خانه ی دریا گرفت از جوها
ز من مپرس بپرس از بسیج بوسه ی دوست
تکیده اند مگر دستها و بازوها
ز من مپرس بپرس ار زبان و دل داری
ز نادمان و ندیمان و سر به زانوها.