ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



به من چیزی بسپار مثل دست هایت
به من چیزی بسپار، که قلبت نباشد... می‌ترسم! در خواب‌هایم، در بیداری‌هایم، در تنهایی قدم زدن‌هایم، و وقتی که باران می‌بارد، نگهدار خوبی نباشم! / به من اطمینانی نیست، در لحظه‌ای که تنهایم، وقتی که باران می‌آید، و اوج می‌گیرد دوست داشتنت... / به من چیزی بسپار، مثـل دستانت، که وقتی نگاهت در من اوج می‌گیرد، وقتی دوست داشتنت در بیداری‌ام می‌پیچد، وقتی لبخندت زیر باران جاری می‌شود... نگهدارم باشد! / به من چیزی بسپار، چیزی شبیه عطر حضورت، شبیه ردِ انگشتانت بر شانه‌های خیال... / چیزی که وقتی شب‌ها بی‌تاب می‌شوم، در آغوشش بگیرم، و باران را بی‌هراس، تا انتهای دلتنگی قدم بزنم. / به من چیزی بسپار، نه قلبت... که من، از شکستن می‌ترسم، از گم‌شدن در حجم وسیع دوست داشتنت، از لحظه‌ای که باران ببارد، و دستانت را در دست‌هایم نداشته باشم... / پس، به من چیزی بسپار، که شبیه "تو" باشد، و در نبودت، مرهمی باشد بر دلتنگی‌های بی‌پایانم...
کلمات کلیدی این مطلب :  به من چیزی بسپار مثل دست هایت ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1395/4/25 در ساعت : 14:41:57   |  تعداد مشاهده این شعر :  603


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدرضا جعفری
1395/4/25 در ساعت : 16:3:5
درود.............




-----------------------
سپاس جناب جعفری گرامی.
مهدی سیدحسینی
1395/4/25 در ساعت : 20:38:30
درود
زنده باشید

-------------
سپاس جناب حسینی گرامی
بازدید امروز : 29,428 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,988,028
logo-samandehi