(ماغ)
من گاو را درسته می خورم
تو گاو بازی می کنی
و او گاو را می پرستد
بی گمان گاوها
از دست آدم ها
شاخ درآورده اند
(برای خرمشهر)
گنبد شکسته ی مسجد جامع
به یاد دارد
مناره های ترک خورده
شاهدند
کلاه خود های بی صاحب
نخل های بی سر
و خاک خرمشهر
که خون جوانان این مرزپرگهر را فرو برده است
می دانند
ارزش آزادی را
می دانند
که لاله می روید
که لاله می دمد
از خون جوانان وطن
از خون محمدها
که با دست های خالی
حماسه آفریدند
تا لقمه ی اول
در گلوی دشمن گیر کند
تا خواب حرام شود
بر چشم ساکنین کذایی بندر المحمره
آنها که آرش وار
جانشان را در چله ی کمان نهادند
و چون اسطوره های دره ی چالدران
لشگر تا بن دندان مسلح دشمن را
زمین گیر کردند
آنها که حسین وار
از جانشان گذشتند
تا شرافت آزادگی لکه دار نشود
تا دوباره خونین شهر
خرمشهر شود
.....
گنبدها
مناره ها
نحل ها
وجب به وجب این خاک مقدس
محمدها و جهان آرا ها
هستند و می بینند
که خون یارانشان
پرثمر گشته است