طاقَتَم طاق شد و صبر و قرارم رفته
سال نو آمده افسوس بهارم رفته!
یک نفر بود ولی کُلِّ جهانم شده بود
رفت و انگار همه ایل و تبارم رفته
آمدم تا به ابد پا به رکابش باشم
دیدم ای وای که آن یِکّه سوارم رفته
سفره پهن است شب و روز برایم اما
بعد از او حوصله ی شام و نهارم رفته
قبل از آنی که بخواهد بِرَوَد بو بُردم
پیش او خاصیتِ مُهره ی مارم رفته
خواستم خاطره ها را بِگُذارم بروم
ساعتم گفت که دیر است! قطارم رفته!
هرکه عاشق شده این حرف مرا می فهمد
رفت و با رفتن او دار و ندارم رفته!
محمد فرخ طلب فومنی
از مجموعه غزل طُرّه های باد(نشر آنیما)
کانال اشعار
اینستاگرام